شهیدبزرگواررضاکاظمی به عنوان الگوی ویژه شهرستان
شهید تصویر بردار، دوران خفقان نظام ستم شاهی سالهای 1356 و1357
حفظ فعالیت ها وآثار مبارزات مردم قهرمان وشجاع شهرستان آران وبیدگل برای نسلهای آیند ه به وسیله یک دوربین
خاطره معرفی وتاریخچه پیگیری این شهید را بیان کنم : اینجانب حسین فرمانیان آرانی خادم افتخاری گنجینه انقلاب اسلامی ،شهدا ودفاع مقدس شهرستان آران وبیدگل که وظیفه حفظ آثار ونشر ارزشهای دوران انقلاب اسلامی و8 سال دفاع مقدس این شهرستان به عهده ام می باشد.در یکی از روزها برادر ارجمندم ،یادگار دوران انقلاب و دفاع مقدس حاج اکبر مسجدی آرانی باگنجینه شهدا تماس گرفت وطی تماس تلفنی وظیفه معرفی وپیگیری این شهید بزرگوار رادردستور کارم قرار دادوشروع نمودم برای پیگیری این امر مهم با برادرش که هم محلی ام می باشدتماس گرفته وایشان رابه گنجینه دعوت نمودم (آموزگار می باشد )ایشان ازگنجینه بازدید نمود وهمه خواهر وبرادران خودرادرجریان این امر قرار دادوخلاصه روز به روز شرایط آماده شد وتقریبا" یک ماه طول کشید تابنده باتماسی با خواهر محترمه اش داشتم توسط ایشان مقداری آثار شهید تحویل گنجینه شد وبنده پس از ثبت وضبط داخل غرفه ها جهت رویت مردم در مکان خودش گذاشتم اول فکر می کردم ایشان عکاس بوده ولیکن با پیگیری های مکرروانجام مصاحبه خیلی چیزها رادریافتم .
یک روز جمعه به تاریخ 25/9/1384 ساعت 9 شب به اتفاق یکی از خادمان افتخاری گنجینه (هادی خلیق) به منزل شهید مراجعه نمودم وآگاهی کامل درمورد این خانواده ومنزل شهید پیدا نمودم .از حیاط خانه ،اتاق ها،زیرزمین وحتی آن محلی که ایشان به عنوان تاریکخانه عکاسی درست کرده بود بازدید نمودم تا اینکه در تاریخ 29/9/1384 به بنیادشهید وامور ایثارگران مراجعه وباخواهر مکرمه اش سرکارخانم کاظمی ملاقات حضوری ودرخواستهای لازم را به ایشان داده واطلاعات خوبی در مورد این شهید بزرگوار دریافت کردم ونهایتا" روز جمعه 9/10/1384 (هفته گذشته )به اتفاق مسئول سمعی وبصری این گنجینه برادر عزیزم ویادگار 8 سال دفاع مقدس جناب آقای مجید نظیمی با دوربین فیلم برداری به منزل شهید مراجعه نمودیمازکوچه ای به عرض 5/1 متر در خیابان محمد هلال – نزدیک میدان آیت اله طالقانی وارد خانه شدیم .سروصدای بچه ها وبزرگترها از داخل حیاط شنیده می شد ظاهرا" همه منتظر ما بودند وارد اطاق شدیم دو برادر و چهار خواهر وشوهر همشیره ها ونوه ها و....بودند .شهید بزرگوار پدر ومادرش مرحوم شده اند .
قبل ازشروع به کاربنده چند جمله ای را گفتم : بسم اله الرحمن الرحیم قبل از هر چیز باید به عرض برسانم ازاینکه در جمع صمیمی شما حضور یافتم اظهار خوشحالی می کنم هدف از این حضور انجام امر مهمی است که همانا معرفی وشناساندن شهید به عنوان فردی فعال در دوران انقلاب اسلامی است .خدا بیامرزد پدر ومادر شما را ، ما رسممان برابن است که اگردرخانواده ای پدر ومادر شهیدی درقید حیات باشد که بهتر ،ولیکن وقتی نیست برادرارشد را به جای پدروخواهربزرگتررابه عنوان مادر می شناسیم وازشما می خواهم به آنها احترام کنید که می کنید .ویک مقدار از آقا مجیدمان می خواهم قبل ازشروع انجام مصاحبه جمع حاضر را در مورد تذکرات فنی که جهت انجام مصاحبه لازم است بفرمایند تا عزیزان حاضر در جلسه را راهنمائی فرماید .
ایشان شروع کرد وصحبت های لازم را فرمود وبنده هم سوالات لازم را که به نظرم رسید دریک کاغذ کوچک جیبی که داشتم ،نوشته وبه ایشان دادم (آقا مجید ) وشروع نمودیم حدود 35 دقیقه فیلم تهیه شده من بدون رویت فیلم نتیجه معرفی این شهید را دریافتم .
شروع معرفی :
شهید مذکور چون پدرش مسئول هیئت زنجیرزنی محله بازار آران بوده ایشان همیشه درکناربابا بوده ونه که فرزند آخری هم بوده بابا علاقه خاصی به اوداشته ضمنا" پدرش مغازه اتوشویی داشته ومسئول فنی آن دستگاه بزرگ وبا عظمت هم با این سن کمش بوده وانجام می داده که بنده هم یادم هست . ولذا به گفته خواهر وبرادرها از نظر پدرشان این یکی با همه فرق داشت ووقتی هم این شهید به شهادت رسیده پدرش گفته کمرم شکست واین شکستگی کمرروی آن اثر کرده تا اینکه به دیدار معبود خودش به سفررفت .
شهید کاظمی در حسینیه بازار آران مسئول تبلیغات وامورات فرهنگی حسینیه رابه عهده داشت قبل ازدهه محرم به کمک بچه ها پرچم هاوپرده ها را می بست وشرایط حسینیه وکوچه ومحل را با رهنمودهای پدرش آماده می کرد وپدرهم شرایط واعظ ومداح را فراهم می نمود واصلا" منزل آنها حسینیه ومحل رفت وآمد وپهن کردن سفره امام حسین (ع) بوده که بنده خودم چون اهل آن محل بودم درکودکی شاهدبودم . شهید کاظمی بین مردم در حسینیه بادفتری که داشت ومردم قبلا" ثبت
نام کرده بودند زنجیرتحویل می داد وبین هیئت هم صوت هیئت را کنترل وپخش زنجیررا ادامه می داد تا پایان مراسم که در آستان مقدس حضرت محمد هلال ابن علی علیه السلام ختم می شد .
دوران انقلاب اسلامی شروع شدو سال 56وسپس 57 شهید کاظمی به فکر حفظ ُآثار فرهنگ انقلاب اسلامی افتاد با آن سن کمش رفت کاشان ودوربین عکاسی راخرید وآموزش رافراگرفت بابعضی افراد مثل شهید حسین جمشیدی و...و...که جزونیروهای کمک دست امرشهید کاظمی بودند کار دریافت نوارحضرت امام خمینی (ره) وپخش محرمانه وخیلی سری آن دربین محله ها رابه عهده داشت ضمن این کار ازنوارهای امام خمینی (ره) اعلامیه می ساخت .بنده وقتی به یکی ازعکسهای ایشان مراجعه ورویت نمودم دیدم کناررادیو ضبط نشسته وهواس اوشش دانگ به گوش دادن نواراست وانگار نواررا می نوشت وروی کاغذ پیاده می کرد واعلامیه تهیه وچاپ می نمود وبه همه محله ها وسایرنقاط شهر ارسال می کرد وجالب اینکه شاید افراد دیگری هم این کاررا می کردند واز هم خبرنداشتند . آخرشما نمی دانید چه دوران خفقان وبدی راما پشت سرگذاشتیم .
چگونه عکس می گرفت ازراهپیمائی ها ،مگرراحت بود بامراجعه به خانه هایی که به خیابان محمد هلال مسلط بود وجاهای دیگرواگرعکس های دوران انقلاب رانگاه کنید اکثرآنها یا خیابان محمد هلال بوده ویا صحن امام زاده ویا بعضی محل هایی که ایشان با آن مکان عکس برداری آشنا بوده واطمینان کامل داشته عکس می گرفته والا عکس گرفتن خیلی راحت نبود.ضمناً شهید بزرگواریک کمان داشته که وقتی روی پشت بام ازراهپیمایی هاوصحنه های درگیری عکس می گرفته اگرماموران رژیم مزاحم اومی شدند باکمان آنهاراهدف قرارمی داده است ویک سرنیزه ای داشته که به عنوان سلاح سردهمیشه همراه داشته است که کمان وسرنیزه ورادیوی دوموجی که اخباربیگانه راگوش می داده هم اکنون درگنجینه شهدانگهداری وموردبازدیدمردم قرارمی گیرد.
تعداد بازدید: 391