محمد بیابانی نصر آبادی
رمضٱنعلی
بسیجی
1347/06/01
1366/01/29
سردشت
سفید شهر (نصر آباد)
در سال 1347 محمد در شهر نصرآباد (سفیدشهر) به دنیا آمد او تا دوم راهنمایی تحصیل را ادامه داد. برای امرار معاش به شغل چله دوان فرش دستبافت مشغول شد. در سال 14 سالگی به جبهه اعزام شد. ایشان دو مرتبه سابقه مجروحیت داشته که بار اول در عملیات کربلای 5، شیمیایی شده بود.
ـ در 14 سالگی به جبهه اعزام شد.ـ نسبت به طهارت و نظافت، اهمیت بسیاری قائل بود و در کارهایی مثل شستن لباس و آشپزی به مادر خویش کمک میکرد عضو کتابخانه امام جعفرصادق(ع) بود و کتب مذهبی بسیار مطالعه میکرد.
ـ در آخرین اعزام از همسایه های خویش کسب حلالیت کرد. شهادت برادر رحیمیان تأثیر فراوانی در او داشت.
ـ مادر شهید: در آخرین اعزام، روحیه شهادت را در سیمای او میدیدم.بالاخره وی در تاریخ 1366/01/29 در اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید محمد بیابانی
شما (پدر و مادر) میدانید که من و همه مردم بایستی یک روز بالاخره بمیریم پس مرگی از این بهتر نیست که انسان در راه خدا در جبهه یا در پشت جبهه شهید شود و من از خدا میخواهم که این مرگ را نصیبم کند تا در راه او به شهادت برسم.
برادرانم! امیدوارم که با تربیت خانوادههای انقلابی و پرورش فرزندان آگاه و بیدار و متعهد بتوانید رهرو راه شهدای اسلام باشید.
خواهران انقلابیم! حفظ حجاب اسلامی، در واقع مشت محکمی است بر دهان منافقین و دشمنان اسلام.
برادران عزیز و دوستان گرامیام! شما را به شرکت در نماز جماعت و دعای کمیل و توسل و تمام کارهای سیاسی و مذهبی دعوت میکنم.
چند سطری هم برای برادران ورزشکار و ورزش دوست مینویسم: از شما میخواهم که در ورزش کردن اخلاق اسلامی را رعایت کنید. ورزش را برای خود هدف قرار ندهید. ورزش باید وسیلهای باشد که انسان به این طریق هم برای جسمش و هم برای روحش یک نیرویی بدست آورد.
برادر ورزشکار! سعی کن بجای اینکه تو در اختیار فوتبال قرار بگیری فوتبال را به خدمت خود درآوری. فوتبال اگر چه پدیدهی استعمار است اما میتوان آن را در خدمت مصالح میهن به کار گرفت.
خدایا! بارالها! پروردگارا! معبودا! من ضعیف و ناتوان که تحمل دردی را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را میتوانم داشته باشم.