گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

اکبر پایدار

عباس

بسیجی

محصّل

1345/06/01

آران وبیدگل

1362/12/09

طلائیه

گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران

اکبر در تاریخ 1345/9/4 در آران و در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد و پس از گذراندن دوران ابتدایی و سال اول و دوم راهنمایی، جنگ به ایران تحمیل شد. اکبر در آن موقع فقط 14 سال داشت.او از کودکی به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله حسین (ع) علاقه خاصی داشت و همیشه زیر پرچم کودک 6 ماهه امام حسین (ع) حضرت علی اصغر خدمت می کرد و با دستان کوچک مردانه اش در عزای حسین(ع) بر سر و سینه می کوبید. پدرش می گوید: ” اکبر در سن 14 سالگی تصمیم برای رفتن به جبهه گرفت . روزی به خانه آمد و به مادرش گفت که می خواهم برای جبهه نام نویسی کنم ، مادر به او گفت : تو هنوز به آن اندازه نرسیده ای که به جبهه بروی اما او گفت : نه من هم باید به جبهه بروم، بالاخره شناسنامه اش را برداشت و به بسیج رفت مسئول بسیج به او گفته بود چون کم سن هستی نمی توانی اعزام شوی. اکبر ناامید به خانه بازگشت و گفت ، اینجا هم شانس نیاورده ام ، مسئول بسیج گفت که نمی توانی به جبهه بروی”. اما فکر جبهه رفتن او را آرام نمی گذاشت و از هیچ راهی هم دریغ نکرد .بالاخره روزی به مادرش گفت : حالا که اینطور شد خودم سنم را زیاد می کنم لذا شناسنامه اش را دستکاری کرد و به بسیج رفت، مسئول بسیج که این زبردستی اکبر را می بیند تبسمی می کند و می گوید: مردم بابت کم کردن سنشان کلی پول خرج می کنند ولی تو به این راحتی سنت را زیاد می کنی؟ ولی خوب به قیافه ات می خورت که یک رزمنده خوبی باشی.

اکبر 6 مرتبه به جبهه رفت و در هر مرتبه ای که می رفت و بر می گشت، متوجه اخلاق و رفتارهای خاصی او می شدند یکی از دوستانش می گوید ایشان واقعاً در جنگ پایدار بود اکبر در عملیات خیبر آرپی چی زن بودکه در آن هنگام یکی از رزمندگان مجروح می شود و جاده عقبه را نمی داند و از اکبر می خواهد همراهش به عقب برگردد،ولی اکبر راه را به او نشان می دهد و خودش مردانه در مقابل دشمن می ایستد و در همان عملیات مفقودالجسد می شود. اخلاق و برخوردش بسیار جذاب و همیشه تبسم و لبخند بر لب داشت و به بچه ها روحیه می داد و شوخی می کرد و در سلام کردن پیشی می گرفت . بالاخره مادر و پدر اکبر بعد از 10 سال چشم انتظاری ، با جسم بی نشان فرزند برومندشان که توسط گروه تفحص با پلاک شناسایی شده بود دیدار کردند و او را در گلزار شهدای امامزاده هلال ابن علی (ع) دفن کردند .

روحش شاد ویادش گرامی باد.

تعداد بازدید: 3900

فرازهايي از وصيت نامه شهيد اكبر پايدار

گمان نبريد كسانيكه در راه خدا كشته شده اند مردگانند. بلكه آنها زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند. ما ماندگان از قافله دور افتاده ايم و از خجلت در پناه ديوارها پنهان مي شويم چرا كه هر روز از اين گذر شهيدي در حركت است.براي چه من و تو هرروز در گريزيم. خواهر و برادرم من و تو از كدامين قافله هستيم،مي مانيم يا به قافله شهدا مي پيونديم.آيا صداي رزمنده اي كه فرياد مي زند من رفتم و سنگرم خالي است در گوش نمي پيچد كه مي گويد اسلام در خطر است ايران وطن ما كه كشور امام زمان (عج) است در خطر است پس اندكي درنگ نكن، بشتاب، بشتاب.

مادرم بدان كه فرزند تو هر روز شب فكر اين است كه لحظه اي برايش بيايد كه در راه معشوقش سر ببازد مادرم از تو مي خواهم كه از تقصير فرزند خود بگذري و حلالم كن . و آن وقت كه قاصدان پيام را بياورند كه اكبرت شهيد شد گريه و فقان نكن بخاطر خدا شادي كن و خودت را به خاك انداز و خدا را شكر كن و مطلب ديگر اينكه مادرم ، اميدم اين بود كه گمنام جان بدهم و روي خاك جبهه در خون خود بغلتم .

مادرم هرگاه خواستي شهادتم را به رخ انقلاب بكشي زينب را به ياد آور و زينب گونه رفتار كن چرا كه زينب با استقامت ترين زنان عالم است داغ چندين عزيز را ديد داغ برادرش حسين (ع) را ديد اما هيچ نگفت.

همه ما بايد بدانيم كه اسلام تنها با خون رنگين شهدا زنده خواهد شد. و با پايداري همه ماندگان و با ادامه دادن راه شهيدان جاودان خواهد ماند . امام ، بر من ببخش اگر يك بار به فرمانت شهيد شدم.!


 خاطرات اکبر پایدار

 خاطرات اکبر پایدار

 خاطرات اکبر پایدار خاطرات اکبر پایدار

 آثار اکبر پایدار

 آثار اکبر پایدار

 آثار اکبر پایدار

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع