محمدجواد ترک زاده آرانی
اسماعیل
بسیجی
کارگر
1349/05/01
1365/05/08
فاو
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
محمد جواد در سال 1349/5/1 در خانوادهای مذهبی و کشاورز در آران متولد شد و با صغر سن توفیق یافت و منازل را یکی پس از دیگری پیمود و به دیدار معشوق شتافت و به ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک گفت. زندگی او را و عواطف و احساساتش را از زبان مادر دلسوخته ای که سنگینی این وصال پشتش را میشکند میشنویم. چه بگویم! از مهر و وفایش از صفا و صمیمیت و صداقتش یا از مدد و همتش، جواد دومین فرزند ذکور من بود که از کودکی نسبت به من و پدرش بسیار مهربان بود و حاصل این علاقه و عطوفت این بود که نه تنها مرا بلکه پدرش را که کشاورز، زحمتکش و خمیده قامتی است یاری کرد به حکم آن آیه که میفرماید: بلوالدین احساناً اگر دیگران آیات حق را شنیدند و خواندند و گفتند شهدا عمل کردند و گواهی دادند. این مادر از توجه فرزندش به پدر میگوید جواد در امور کشاورزی و آبیاری پدرش را هرگز تنها نمیگذاشت حتی لحظه ای که به قصد جبهه خود را آراسته بود، وقتی از من شنید که فصل درو نزدیک است و پدرش تنها علیرغم اینکه توجه به هدف اصلی زندگی حقیقی او را به سوی دیگری میکشید از این یادآوری ملول گشت و به امید دیدار مجدد خانوادهاش را واع کرده و قبل از آنکه مجالی پیدا شود که در آخرین سال زندگی خود حاصل کشاورزی پدرش را جمع آوری کند کبوتر سعادت در برابرش بالهایش را گشود و او با لبی خندان و زیباتر و جذابتر از همیشه به بالش نشست و راهی را پیمود که از توصیفش قلم در انگشتانم میشکند (انا لله و انا الیه راجعون) جواد در سال 1365 در اولین مرتبه به مدت 45 روز در جبهه بود و بعد از آن با دیدار مختصری از خانواده مجدداً به مدت 13 روز به جبهه بازگشت سپس 13 روز نگذشته بود که در اثر اصابت ترکش یک گلوله خمپاره 60 در حال وضو گرفتن به دیار معبود شتافت. مادرش میگوید گویا که در آخرین وداع این حقیقت را دریافته بودم چرا که او را از همیشه به ظاهر زیباتر و جذابتر میدیدم . چنین نقل است کسانیکه در آستانۀ شهادت قرار میگیرند و پذیرفته درگاه حق میشوند هاله ای از نور به وجودشان میتابد و دیگران آن را در ظاهرشان میبینند. جواد رفت و مادر چراغ خانه اش را خاموش و پدر بازوی خود را بریده دید.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد