دخیل (عباس) چاقیان آرانی
علی آقا
سرباز ارتش
1341/01/01
شهر آران وبیدگل
1362/02/20
فکه
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
دخیل (عباس) در پگاه 26 اسفند ماه سال 1341ش هم زمان با طلوع خون رنگ خورشيد، در محيط گرم خانوادهاى مذهبى، چشم به جهان گشود. او هم زمان با ورود به مدرسه راهنمايى مطالعات مذهبى خود را، منظّم و حساب شده، شروع نمود.ازهمان دوران كودكى داراى افكارى پويا و جستوجوگر بود و درزمينه هاى مختلف سؤالاتى برايش پديدار مىگشت كه در برطرف نمودن و روشن ساختن آن سعى مىنمود. در مهرماه 1355 در مرحله ى جديدى از دوران تحصيل و زندگى گام نهاد و دبيرستان شهيد عبداللهى آران مكتب خانه ى نوينى برايش بود كه در آن هم بياموزد و هم بياموزند؛ آموختن دروس متعارف دبيرستان و آموزش چگونه زيستن و چگونه عليه ظلم وستم، مبارزه نمودن.
دوران انقلاب، دوران فشار زندگى او بود. فعّاليّتش را صميمانه و بدون زرق و برق انجام مىداد و به دليل همين ويژگى نمىتوان به تمامى آن اشاره نمود. درتمامى مراحل مبارزه عليه رژيم پهلوى شركت داشت و بارها به آوردن اعلاميه هاى حضرت امام قدسسره از قم اقدام نمود.
در خرداد 1359ش ديپلم خود را اخذ كرد و در يكى از آموزشگاههاى نظامى شهر شهيدپرور قم، آموزش نظامى را فرا گرفت و براى اوّلين بار به صورت داوطلبانه عازم جبهه ى آبادان شد. در اوايل دىماه 1359ش به خدمت سربازى رفت و در عمليّاتهاى افتخار آفرين و بزرگ بيت المقدّس، محرّم و والفجر شركت كرد. سرانجام در تاريخ 62/1/27 حين عمليّات والفجر زخمى شد و سپس به شهادت رسيد.
روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
سلام و درود بر پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) كه با نبردش «لا اله الا الله» را حاكميت بخشيد. سلام و درود بر مرادم سيدالشهدا حسين(ع) كه با شهادتش غاصبان حكومت اسلامي را رسوا ساخت. سلام و درود بر امام امت ابرمرد تاريخ كه با نهضتش وحدت جامعه اسلامي را جامة عمل پوشاند. برادران، باشد شهيد بود و نوشت، بايد شهيد بود از شهادت گفت، با خون نوشت بايد؛ در روزگار خواري وجدان يگانه رنگ، عزت، سرخي است.
«العامل بالظلم و المعين له و الراضي به شركاء ثلاثه» ظالم و يار ظالم و خشنود به ظالم هر سه در گناه شريكند.
ملت بزرگ ايران: انقلاب عظيم شما محرومان و زحمتكشان نويد قيام عظيم توده هاي تحت ستم جهان، جهت رهايي از قيد و بندهاي فراواني است كه امپرياليسم جهاني به سركردگي آمريكا بر آنان تحميل كرده است. نهضت را با همان محتواي نخستين و با قوت و توان تمام عليه آمريكا و ديگران جنايتكاران ادامه دهيد. همه بر اين امر واقفيم كه زماني از اين دارفاني خواهيم رفت. سرانجام اين زيستن مردن است پس چه بهتر در راهي قدم گذاريم كه پايانش مرگ باعزت است نه زيستن باذلت كه پيروان حسين معتقدند «هيات منا الذله» و يا به قول امام شهيد جاويد: «اني لااري الموت الا السعاده و لا الحيوه مع الظالمين الا ما» انسان از نظر اسلام مختار و مسئول آفريده شده كه اين همان اصالت انسان است كه راه را خويش انتخاب مي كند. او مي تواند در كنار متجاوز زندگي آرام و تسليم پذيري داشته يا آن كه عليه متجاوز به پا خيزد و جهاد كند و به شهادت برسد هر متجاوزي كه باشد چه متجاوز بر ميهن و چه متجاوز بر استقلال و آزادي و عقيده من بر حسب مسلمان بودنم در راه حفظ استقلال و تماميت ارضي ميهنم، ايران عزيز به جبهه نبرد با متجاوزين عراقي رفته و هم چنان گذشته كه نتوانستم در كنار متجاوزين بر آزادي و استقلال عقايد آرام بگيرم در اين راه نيز آرام نگرفتم و جنگيدم تا جان خويش را تقديم دين و ميهن و آزادي كردم. آرزويم اين است كه با شهادت من محرومان در امنيت و آزادي كه خدا به آنان ارزاني داشته و به دور از استعمار و استثمار و استبداد در هر شكل و قيافه كه باشد باعزت زندگي كنند.
برادران، دوستان: انسان در مقابل هيچ قدرتي جز خدا نبايد تسليم شود، به پا خيزيد و با قدرت وتوان تمام عليه كليه قدرت هاي ضدمردمي كه همان قدرت هاي ضدخدايي هستند قيام كند.
باشد كه انقلاب عظيم شما تمام متجاوزين را نابود سازد.
«و لا تَكُن عَبداً و قَدْ جعلك الله حُرَاً»
عليه همه جريان هاي ديكتاتوري به مقابله خيزيد و فرصت از دست ندهيد. انسان ها بايد به دور از تسلط زر و زور و تزوير زندگي كنند و اين را نيز بدانيد كه امپرياليسم آمريكا براي تسلط فرهنگي و نظامي و اقتصادي و ايجاد يك بازار مصرف جهت كليه توليدات مادي و فرهنگي خويش به جهان سوم و ملت هاي مظلوم از هيچ جنايتي فروگذاري نخواهد كرد. هشيار و آگاه باشيد و حركات و طرح هاي مؤذيانة آمريكا در جهان را بشناسيد و با آن مبارزه كنيد.
هشدار مي دهم كه اگر امر به معروف مي كنيد خود عامل به آن و در نهي از منكر خود تارك بر آن باشيد در غير اين صورت دچار لعنت خدا خواهيد شد.
پدر خوبم، مادر عزيزم: مگر من امانتي نبودم نزد شما كه مي بايست آن را به صاحبش برگردانيد و اينك شما امانت خود را به بهترين وجه ممكن برگرانديد. غم مرگ مرا مخوريد و صبر پيشه كنيد كه: «ان الله مع الصابرين»
برادرانم: تا زمين گرد و زمان جاري است اين چنين خواهد بود نه به آغاز، به آهنگ، هميشه، راه، راه من و توست و نپيمودن نيست.
شما را بر مطالعه آثار ارزشمند اسلامي وصيت مي كنم.
و اما شما اي خجسته خواهران دلتنگم: پيراهن سياه ز تن برگيريد و اشك از دو چشم چشمه خون بزداييد، زيرا فردا هم زمان با طلوع خورشيد از پله هاي سرخ جسدهاي مان صعود خواهيد كرد و ستاره خواهيد چيد، خون ما تداوم بخش امنيت و آزادي شما خواهد بود.
و شما ياران هم نبرد: وه! چه شيرين است رنج بردن، پافشردن، در ره يك آرزو مردانه مردن، مپنداريد كه من رفته ام زيرا روزي كه تيغ برداشت و پردة تاريك شب را شكافت، روزي كه خورشيد از هر دريچه تافت، روزي كه خندة ديرينه بر گونة شما ياران هم نبرد بازگشت، من نيز در كنار شما هم آغوش همه خوشبختي هاي حاصل از خون عزيزان مان جشن پيروزي خواهيم گرفت.
و باز سخني با همگي شما خانواده عزيزم: بدانيد كه من در اسلام واقعي و آزادي اين خون بهاي هزاران عزيز به خون خفته قدم نهاده ام و تا پايان مقاومت كرده ام و خون خويش را تقديم اين دو عزيز كردم.
باشد كه اسلام از دست وارثين دروغين آن بيرون آمده و آزادي نيز از قالب هاي دست ساخت خارج گردد و خود آزادي، آزاد و استقلال نيز مستقل باشد. آزادي كه خدا به ما ارزاني داشته.
من در راه آرمان احزاب كشته نشدم و در راه عقيدة خويش جان دادم كه: «اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله و اشهد ان علياً ولي الله»
آن عاشقان شرزه كه با شب گريستند
رفتند و شهر خفته ندانست كيستند
فريادشان تموج شط حيات بود
چون آذرخش در سخن خويش زيستند
كه «انّا لله و انّا اليه راجعون»
چه بهار است خدايا، كه در اين دشت ملال
لاله هي آئينة خون سياووشانند
«برادر شما سرباز عباس چاقيان آراني»
12/17/ 1361 جبهه رقابيه