ناصر حاجی زاده بیدگلی
محمدآقا
بسیجی
محصّل
1342/10/08
آران وبیدگل
1361/04/23
پاسگاه زید
گلزارشهدای امامزاده هادی (ع) بیدگل
ناصر هشتم دي ماه 1342 در بيدگل متولد شد، از همان كودكي آثار حجب ، متانت ، مهرباني و ديانت در سيمايش نمايان و نوجواني آرام، ولي كوشا و درس خوان بود.
تابستان ها در امر قالي بافي مادر را كمك مي كرد. در غياب پدر - كه محل كارش تهران بود - مرد خانواده بود.
با شروع تجاوز دشمن بعثي به سرزمين ايران اسلامي او كه محصل كلاس سوم دبيرستان بود علاقة زيادي براي اعزام به مناطق نبرد از خود نشان مي داد تا اين كه در اوايل سال 1361 با عضويت بسيج بعد از گذراندن دوره آموزش نظامي در پادگان امام حسن(عليه السلام) تهران عازم مناطق عملياتي سر پل ذهاب گرديد و سه ماه در آن منطقه به خدمت مشغول بود.
براي بار دوّم، داوطلبانه براي نبرد با دشمن متجاوز در 1361/3/20 به جبهه هاي جنوب اعزام شد و در عمليات رمضان ( شلمچه ) شركت كرد كه در نهايت در 1361/4/22 بر اثر موج انفجار گلوله هاي سنگين دشمن به شهادت رسيد.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
بسمه تعالی
(ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص)
خداوند دوستدار جنگاورانی است که در راه او صف بسته و چون دژ نفوذ ناپذیری در راه او نبرد می کنند.
قرآن مجید
با سلام و درود بیکران به رهبر توحیدی از حضرت آدم تا خاتم(ص) و از حضرت محمد(ص) تا صاحب الزمان و با سلام و درود بر نائب برحقش و وارث انبیاء امام خمینی. و با سلام و درود بر شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی که به حق و آرمان راستین حسین(ع) هستند و چون او نبرد می کنند و چون او غریبانه شربت شهادت می نوشند و با سلام و درود بر امت قهرمان و شهیدپرور ایران. اینجانب ناصر حاجی زاده به موجب شرایط خطیری که احساس می کنم در راهی که باعث سعادت است آمده ام «یعنی پاسداری از اسلام» درصد وصیتی شدم که به قرار زیر است:
نخست سخنم با خانواده ام:
پدر و مادر عزیز اگر من در این راه به آرزوی خود که شهادت است رسیدم هیچ نگران نباشید و ناراحت نباشید و ناراحت نشوید از تو مادرم می خواهم که پیام زینب گونه خود را به خوبی ایفا کنی و با افتخار و سربلند باش که فتح و پیروزی از آن حزب الله است و اما پدرم در رابطه با شهادتم ناراحت نوشی و شهادت من مدال افتخار باشد بر سینه ات و بر این مدال افتخار کنی و سربلند زندگی کنی و باید افتخار کنی که چنین فرزندی را در راه اسلام فدای این دین و قرآن نمودی سخنم با امت قهرمان و شهیدپرور ایران
برادران و خواهران مسلمان میدانی که شهادت یک افتخاری است آگاهانه و مشتاقانه به سوی معشوق که نصیب هرکس نمی شود پس از شما می خواهم که به خاطر شهادتم که به خاطر شهادتم به پدر و مادرم تسلیت نگویید بلکه تبریک گویید تا روحش شهادت طلبی مسلمین هرچه بیشتر و بهتر شکوفاتر شود سخنی چند با دوستان و همکلاسیانم: ای دوستان از شما می خواهم که از روحانیت جدا نشوید که اگر از روحانیت جدا شوید از اسلام جدا شدید ننگ ابدی بر سینه اتان خواهید داشت و خود را به نابودی در دو دنیا کشیده خواهید بود پیرو ولایت فقیه باشید و پشتیبان ولایت فقیه دعا کنید امام را و از خدا بخواهید طول عمر دهد رهبر را در مجالس مذهبی بیشتر شرکت کنید. مطالعه کنید امیدوارم که راه خود را انتخاب کنید در پایان از همه مردم از پدر و مادر گرفته تا برادران و خواهران مسلمان دیگر از همه طلب بخشش و حلالیت می طلبم
امضا: 25/ 03/ 61