حسن دهقانی نوش آبادی
محمد
نیروی مردمی
کارمند
1331/01/31
شهر نوش آباد
1365/05/25
حرم حضرت معصومه (س)
گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد
ولا تقوقو لمن یقتل فی سبیلا... اموات بل احیاء ولکن لا یشعرون
به کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مرده مگوئید زیرا آنها زندهاند و شما درک نمیکنید.
بار دیگر دست استکبار جهانی از آستین منافقین ضد انقلاب خلق بیرون آمد و گلهائی از گلزار انقلاب اسلامی را پرپر نمود و قلب امتی را سوخت صحبت از شهیدی است که چون شمع در میان انجمن سوخت و روشنائی و حرارت به جمع بخشید و عاقبت اوج گرفت و به جوار حقتعالی رسید آری شهید حسن آقادهقانی تا آخرین روزهای حیاتش برای خلق کوشید اما توسط ضد خلق همراه با خواهر شهیدهاش اکرم دهقانی چون ستارهای فروزان در ابدیت غروب کرد و چون فانی شد، باقی مانده حال لحظات زندگیش را به رشته تحریر در آوریم و این محتاج مجال زیاد و کتابی قطور است لذا چند سطری از زندگی سراسر شور و مبارزه و فعالیت آن شهید سعید را به نگارش میآوریم، باشد تا ایمان و اخلاص او را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم.
حسن در سال 1/2/1331در خانوادهای مذهبی در نوش آباد دیده به جهان گشود در سن 6 سالگی برای تحصیلات ابتدائی وارد دبستان محتشم شد پس از اتمام دوره ابتدائی برای کمک به خانوادهاش در یک مغازه مشغول بکار شد و در سن 18 سالگی مغازه محقری را برای امرار معاش خود گشود. میتوانیم بگوئیم ایشان در اوان جوانی عاشق اسلام و حاکمیت اسلام بود و بدین جهت برای آشنائی با احکام اسلام مکرر در جلسات اسلامی و مذهبی شرکت مینمود و همیشه با روحانیت آگاه در تماس بود بعد از قیام 15 خرداد 42 که رهبر کبیر انقلاب زنگ هشیار باش را به صدا در آورد، شهید دهقانی با الهام از سخنان امام آگاهانه قدم در مبارزات علیه رژیم سفاک پهلوی گذاشت، یعنی در سالهای 48 که حدوداً 17 سال سن داشت مخفیانه وارد مبارزات انقلاب اسلامی شد. در سال 52 با شهید راحمی و جمعی دیگر از برادرانی که فی الحال در تهران سکونت دارند، اقدام به تحویل و انتشار اعلامیههای رهبر کبیر انقلاب اسلامی مینمود، بدین ترتیب به فعالیت خود ادامه میداد تا اینکه جرقه یک انقلاب همگانی زده شد و ملت مسلمان یکپارچه به قیام برخاست در این هنگام اوج فعالیت شهید بود و ساعتی را بیهوده از دست نمیداد چه با شرکت در راهپیمائیها در نوش آباد، کاشان، قم، یا تهران و چه با شرکت در مجالس مذهبی و سیاسی و چه با انتشار پیامهای امام در نوش آباد و روستاهای یزدل و نصر آباد و جاهای دیگر، لازم به تذکر است ایشان از طرف رژیم شناسائی شده بود و همیشه و در همه جا او را دنبال میکردند، و حتی رئیس پاسگاه آران و بیدگل در آن زمان چندین مرتبه ایشان را تهدید به قتل کرده بود و حتی یک دفعه برای دستگیری ایشان آمدند ولی ایشان با هوشیاری تمام خود را مخفی ساخت و چون او را نیافتند اقدام به شکستن شیشههای مغازه وی نمودند و اجناس را به هم ریختند و عکس امام را از مغازهاش بیرون آورده و پاره کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از طرف مردم نوش آباد برای قائم مقامی انجمن عمران نوش آباد انتخاب گردید و به مدت 6 سال با استفاده از این سمت در خدمت مردم شهید پرور نوش آباد بود و شب و روز از هیچ خدمتی فرو گذار نبود، این نکته را میتوان از تشییع جنازهای که مردم نوش آباد و اطراف از ایشان و خواهرش اکرم دهقانی بعمل آوردند، دریافت. با شروع جنگ تحمیلی بنا به فرمایش امام امت مبنی بر آموزش نظامی همگان و تشکیل ارتش بیست میلیونی شهید دهقانی مبادرت به فراگیری آموزش مقدماتی نمود و در سال 60 به مدت سه ماه به جبهههای حق علیه باطل اعزام گشت و قبل از شهادت مظلومانهاش با جمع و جور کردن حساب و کتابش قصد عزیمت به جبهه نور علیه ظلمت را داشته و اظهار داشته بود که این دفعه به جبهه بروم شهید میشوم گویا حضور در جوار حق تعالی به او الهام شده بود لیکن قلم تقدیر الهی چنین نگاشته بود که تنها نرود، بلکه با خواهرش همگام عروج کنند.
قبل از شهادت پر افتخارش به درخواست مادرش، همراه با پدر، همسر و فرزند و خواهرانش برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم تشریف بردند 2 شب در قم بودند و روز عید قربان پس از اقامه نماز عید در قم، بوسیله آتش بمب عوامل استکبار همراه خواهر شهیدهاش در راه خدا قربانی شد و به قربانگاه عشق شتافت و نه تنها فامیل و بستگان بلکه شهر شهید پرور نوش آباد و آشنایان از روستاهای اطراف کاشان بر فراغش دلسوزانه گریستند و در عزایش شهر نوش آباد به خون نشست او با عزت زیست و با عزت رفت روحش شاد و یادش جاوید و راهش پر رهرو باد.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد