احمد ابلی (ابوالحسنی) آرانی
حسن
سرباز سپاه
1347/06/15
آران و بیدگل
1367/03/04
شلمچه
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
احمد سال 47/6/15 در آران به دنيا آمد.با ورود به دبستان به علّت مشكلات مالى خانواده نتوانست بيش از چهار سال به تحصيل بپردازد و در همان نوجوانى مشغول كارگرى شد. او نوجوانى مهربان، آرام و خوش برخورد بود. براى كمك به پدر و مادر زحمتكش خود جسم ضعيف و نحيف خود را فداى آنها كرده و امور سخت و طاقت فرساى كارگرى را به جان و دل مىخريد.
او نوجوانى خود را با رعايت كامل واجبات شرعى و ترك محرمّات گذراند. با شروع جنگ به خاطر كمى سن، او را به مناطق جنگى اعزام نمى كردند. چون دلش مىخواست به يارى رزمندگان اسلام بپردازد،مجبور شد با دستكارى در شناسنامه اش خود را بزرگتر از آنچه هست معرّفى كند و در مهرماه 1366ش عازم پادگان آموزشى شد.
چند ماه بعد براى گذراندن دروه ى سربازى در لشكر هشت نجف اشرف(سپاه پاسداران) سازماندهى شد. عاقبت در منطقه ى شلمچه به شهادت رسيد ولى جنازه ى او در منطقه ى عمليّاتى باقى ماند تا اينكه بعد از چندين سال چشم انتظارى، جنازهاش به وطن بازگردانده شد.
روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
بقره 156 - 153
اي آنان كه ايمان آورده ايد كمك جوييد از صبر و نماز همانا خداوند است به صبركنندگان و نگوييد بد آنان كه كشته شده اند مردگان بلكه آنان زنده اند ولي شما در نمي يابيد و هر آينه شما را آزمايش مي كنم به چيزي از ترس و گرسنگي و كاهشي از مال ها و جان ها و ميوه ها و مژده بر صبركنندگان آنان كه هرگاه پيشامدي به ايشان رسد گويند ما از خداييم و به سوي او بازمي گرديم.
با سلام و درود بر منجي عالم بشريت مهدي موعود(عج) و با آرزوي سلامت براي رهبركبير انقلاب و با آرزوي پيروزي براي رزمندگان اسلام و با آرزوي توفيق براي خدمتگزاران به اسلام. با سلامي بر امت شهيدپرور و اسلامي ايران امتي نمونه در تاريخ كه با تلاش و كوشش و با ايماني قوي به مبارزه با كفر از هر سو پرداختند و نمي گذارند حتي قدمي از جاي خود تكان بخورد و با اهداي خون هاي خود در راه اسلام درخت انقلاب و اسلام را آبياري مي كنند مردمي كه اگر در زمان امام حسين(ع) بودند سر امام حسين بريده نمي شد. اما بايد بدانيد كه استكبار جهاني درصدد از بين بردن وحدت و تضعيف ايمان مردم به هر صورت كه باشد پرداخته اند و شكست رزمندگان اسلام را در تضعيف روحيه شما ديده اند و همين طور كه خودتان مي دانيد جنگ با كفر فقط با اسلحه و توپ و تانك نيست بلكه نيروي ايماني است كه شماها داريد و تضعيف ايمان شما يعني شكست رزمندگان اسلام و يعني شكست اسلام و همين طور كه مي دانيد مسئوليت اين با شماست و در صورتي مي توانيد از اين كار جلوگيري كنيد كه نگذاريد دشمن در درون شما نفوذ كند و با شايعه پراكني ها شماها را دلسرد كند - نماز جمعه و جماعت – دعاي كميل بهترين راه پيشگيري از اين امر است كه ان شاءالله با مبارزه با ضداخلاقي ها و پيشبرد اخلاقيات هرچه زودتر پيروزي را براي ملت و امت اسلام بياوريد.
و اما پدر و مادر عزيزم شهادت افتخار يك رزمنده اسلام است و گريه كردن بر شهيد درست نيست و من دوست ندارم بعد از من گريه كنيد زيرا گريه شما ضعفي است براي شما و تأثيري منفي در مردم مي گذارد. البته منظور من از گريه كردن، گريه كردن بيخود و بيش از حد است. اميدوارم مرا ببخشيد و به خاطر تمام تلاش هايتان از شما تشكر مي كنم و اميدوارم مرا حلال كنيد. از شما مي خواهم كه با كسب معنويات و تقويت ايمان خود از افشاء فساد جلوگيري كنيد.
و اما برادران و خواهران عزيزم دوست دارم بعد از من حفره اي در زندگي شما ايجاد نشود و دوست دارم همواره در پي كسب معنويات و تقويت ايمان خود باشيد. از محرمات چشم پوشي كنيد و به خاطر زحمت هايي كه برايم كشيديد تشكر دارم و اميدوارم مرا حلال كنيد.
و اما دوستان و آشنايان و همسايگاه – شما هم جزو امت ايران هستيد اما تنها فرقي كه داريد آشنايي شما با من است. خواهشي كه از شما دارم اين است كه در بين مردم الگو باشيد و نگذاريد الگوي شما را استعمار تعيين كند و از خداوند متعال آرزوي پيروزي و موفقيت شما را دارم در پايان از شما حلاليت مي طلبم. والسلام
«دعا به جان امام يادتان نرود»
جبهه جنوب