حمیدرضا رحمانی
حسن
بسیجی
محصّل
1350/01/20
شهر نوش آباد
1366/04/08
سردشت
گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد
حمیدرضا در بیستم فروردین ماه 1350 در نوش آباد متولّد شد .
وی دوران کودکی را در دامن خانواده ای سپری کرد که عشق به ائمه اطهار داشتند . شش ساله بود که وارد مدرسه ابتدایی محتشم نوش آباد شد و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید احسان روحی گذراند .
ایشان در دوران نهضت انقلاب اسلامی اگرچه سنّ کمی داشت ولی در جلسات مذهبی ، راهپیمایی ها و صحنه های انقلاب فعّال بود . با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) در بسیج حضور چشمگیری داشت و با آمادگی کاملی که از نظر روحی در بسیج پیدا کرد ، توانست برای فراگیری آموزش های نظامی آماده شود و دوره های نظامی را بگذراند و در حالی که فقط پانزده سال داشت ، وارد جبهه های نبرد حق علیه باطل شد .
حمیدرضا در لشکر 8 نجف اشرف ، سازماندهی و در عملیات نصر 5 در منطقه سردشت کردستان به عنوان آرپی جی زن مشغول نبرد شد .
آری ! هنگامی که او در حال شلیک آرپی جی به سوی دشمن از خدا بی خبر بود ، هدف گلوله مستقیم دشمن بعثی قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نائل شد .
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم
من نحبه و منهم قضی نحبه و منهم من ینتظروا ما بدلوا تبدیلا »
برخی از مؤمنین بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند . پس برخی بر آن ایستادگی کردند ( تا به راه خدا شهید شدند ) و برخی به انتظار مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند .
ای همنفسان ، بودن و آسودن ما چیست ؟ | یاران همه کردند سفر ، بودن ما چیست ؟ |
بشتاب رفیقــان که عزیزان همـه رفتنـد | ساکــن شــدن و راه نپیمــودن ما چیست ؟ |
- به نام خدا ، خدایی که محمّد (ص) را برای رسالت ، علی (ع) را برای شجاعت ، حسین (ع) را برای شهادت و زینب (س) را برای اسارت و مهدی (عج) را برای عدالت آفرید . با گواهی به این که خدایی نیست به جز اللّه و شهادت به این که محمّد (ص) رسول خداست و علی (ع) ولی خدا « اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمّداً رسول اللّه و اشهد ان علیاً ولی اللّه » وصیّت خود را خدمت امّت شهیدپرور و خانواده آغاز می کنم .
- ابتدا عرض کنم که من کوچک تر از آن هستم که کم ترین پیامی و یا عرضی به این امّت مسلمان که این گونه ابراهیم گونه ، اسماعیل های خود را به مسلخ عشق می فرستند بدهم . امّا من باب وظیفه و به خاطر این که نوشتن وصیّت نامه خود را به چند بخش تقسیم می کنم .
- ابتدا پیام به خانواده شهید پرورم ؛ سلام مادرم ! سلامی گرم به تو ای الگوی مقاومت که فرزند خود را با رضایت دل به جبهه فرستادی .
- سلام پدر جان ! سلام به تو ای رهرو راه حسین (ع) که علی اکبر خود را بوسیدی و به کربلای ایران فرستادی .
- سلام به شما ای برادران و خواهران عزیزم ! امیدوارم که همگی شما از من راضی باشید و مرا حلال کنید .
- مادر و پدرم ! شما در طول این عمرم به من خدمت های زیادی کرده اید و زحمات زیادی کشیده اید ولی من نتوانستم که جبران این همه زحمت شما را بکنم پس إن شاء اللّه که مرا حلال کنید و در شهادتم غمگین و محزون نباشید و خدا را شکر کنید که توانستید چنین فرزندی را بزرگ تا در راه اسلام جان خود را نثار کند .
- ای خواهرانم ! امیدوارم که مرا حلال کنید و اگر بخواهید که من از دستتان راضی باشم حجاب خود را حفظ کنید زیرا حجاب شما کوبنده تر از خون من است .
- ای برادرانم ! إن شاء اللّه که مرا ببخشید و در راه دفاع از اسلام از جان و مال دریغ نکنید و نگذارید که سلاح من به زمین بماند که می دانم نمی گذارید . خداوند إن شاء اللّه همگی شما را حفظ کن د.
- پیامی به شما امّت حزب اللّه ؛ ای امّت شهیدپرور ! مجدّداً عرض می کنم که من کوچک تر از آن هستم که به شما پیامی بدهم ولی برحسب وظیفه چند کلامی با شما سخن می گویم . ای امّت حزب اللّه ! امیدوارم که هم چنان که تاکنون از صحنه خارج نشده اید از این به بعد هم از صحنه خارج نشوید . پیرو واقعی امام و ولایت فقیه باشید و گوش به حرف منافقین و شایعه پراکن ها ندهید و بدانید که اگر شما صحنه را خالی کنید آن ها به صحنه خواهند آمد که این پایمالی خون هزاران شهید می باشد و از رفتن جوانانتان به جبهه جلوگیری نکنید و اگر چنین کنید پیش پیغمبر و سیّدالشهداء سر به پیش خواهید بود و از زیاد شدن تعداد شهیدانتان ناراحت و دلسرد نباشید و بدانید که شهیدان ما دلشان مطمئن است به این که وقتی این شهدا نباشند به جای آن ها داوطلبانی برای شهادت حاضر در صحنه هستند و سعی کنید که با هجومتان به جبهه ها اطمینان آنان را از قلب شهیدان صلب نکنید .
- پیامی به شما ای دوستان و همسنگرانم در سنگر مدرسه ! سلام به شما ،
ای امیدان آینده ، سلام به شما ای رهروان راه شهیدان و ای امیدان دل امام که امام از سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی امیدش به شما بوده است و امیدوارم که هر کدام که صدای مرا می شنوید مرا حلال کنید.
- ای برادران عزیزم ! بدانید که شما الان مصداق این جمله هستید که می گویند : « آنان که رفتند کاری حسینی کردند و شما که مانده اید باید کاری زینبی کنید و الان یزیدید » . پس بیایید که کاری کنیم که یزیدی نباشیم . تا آن جا که جبهه ها نیاز به نیرو دارد نیروهای جبهه را تأمین کنید و وقتی که در پشت جبهه در سنگر مدرسه و کلاس هستید به درس ( ادامه متن ناقص بود )