عباس علی رحیمی نصرآبادی
رمضانعلی
بسیجی
محصّل
1345/08/01
نصرآباد ( سفیدشهر )
1361/04/27
کوشک منطقه جنوب
سفید شهر (نصر آباد)
عبّاسعلي در اوّل آبان 1345 در يك خانواده مذهبي در شهر نصرآباد ( سفيد شهر ) از توابع بخش مركزي شهرستان آران و بيدگل ديده به جهان گشود.
عبّاسعلي از دوران نوجواني علاقه زيادي به شركت در عزاداري اهل بيت (ع) ، هيئت های مذهبي ، مسجد داشت. بدين جهت در همه مراسم هاي مذهبي و عزاداري سرور شهيدان حضرت اباعبدالحسين (ع) حضور فعّال داشت .
دوران ابتدايي را در دبستان داور پناه نصرآباد ( سفيد شهر ) سپري نمود. امّا در سال 1359 مادر مهربانش بيمار شد و بعد از مدّتي فوت نمود. عبّاسعلي در آن زمان چهارده ساله بود و به عنوان ارشد خانواده مسئوليّت كارهاي روزمره خانه را به عهده گرفت با توجه به اين كه سه برادر خردسال و يك خواهر شيرخواره از مادر به يادگار مانده بود ، همة همّ و غمّ خويش را صرف خواهر شيرخواره نموده و همانند يك مادر ، تمام وظايف را يك به يك انجام مي داد .
همين امر باعث شد در دوره راهنمايي ترك تحصيل كند. علاوه بر آن با توجه به وضعيت معيشتي خانواده به حرفه قالي بافي نيز مشغول بود تا بتواند از اين طريق كمك دست پدر خويش باشد تا امور زندگي اداره شود.
پس از اين كه خواهر شيرخواره اش را تا سنّ دو سالگي نگهداري و مواظبت نمود. در سال 1360 به عضويت پايگاه بسيج آيت الله كاشاني نصرآباد ( سفيدشهر ) درآمد كه در آن زمان دشمن بعثي عراق به كشور عزيز ما تجاوز و بخشي از خاك كشورمان را اشغال نموده بود.
عبّاسعلي تصميم گرفت به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شود كه پس از گذراندن يك ماه دوره آموزش نظامي در شهركرد به جبهه ها اعزام و در لشكر 14 امام حسين (ع) و در عمليات رمضان 1361 شركت نموده و در آن عمليات به درجه رفيع شهادت نائل و جنازه مطهرش تاكنون به زادگاهش برنگشته است.
عبّاسعلي شانزده ساله بود و موقع اعزام به جبهه به سر قبر مادرش آمد ( مادري كه در سنين جواني فوت نموده بود) و با مادرش وداع كرد و غريبانه به جبهه ها اعزام شد و چهار سال بعد پدر داغدارش نيز به جبهه ها اعزام شد و به جمع شهدا پيوست و ميهمان فرزند شهيدش گردید.
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« فَلیُقاتِل فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یَشرُونَ الحَیوة الدُّنیا بِالاخِرَةِ وَ
مَن یُقاتِل فی سَبیلِ اللّهِ فَیُقتَل اَو یَغلِب فَسَوفَ نُؤتیهِ اَجراً عَظیماً »
سوره نساء – آیه 74
مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادّی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند و هرکس در جهاد در راه خدا کشته یا فاتح گردید به زودی که او را اجر عظیم
دهیم .
- با درود و سلام بر منجی عالم بشریّت امام زمان مهدی موعود (عج) و نائب بر حقّش امام امّت خمینی کبیر و با درود و سلام بر ارواح شهدا از هابیل تا کربلای حسینی و از کربلای حسینی تا کربلای خمینی و با درود و سلام بر تمامی رزمندگان پُر توان اسلام و امّت حزب اللّه و پدر و برادران عزیز و گرامی ام سخنم را آغاز می نمایم .
- از آن جا که وظیفه هر فرد مسلمان این است که دشمنی را که بپا خواسته تا دین کشورش را نابود کند و به ناموسش تجاوز کند نابود سازد ، لذا واجب دانستم به عنوان یک فرد مسلمان و بنا به وظیفه شرعی در مقابل آن ها ایستادگی نمایم تا شرشان را از سر مسلمانان کوتاه گردانم بدین مناسبت بهترین راه یعنی جنگیدن
رو در رو با آن ها انتخاب کردم و به جبهه های جنگ روانه گردیدم تا به این طریق سهمی در پیشبرد انقلاب اسلامی داشته باشم . علّت این که جنگیدن رو در رو را انتخاب کردم این بود که مالی نداشتم که به این جنگ برای پیروزی اسلام کمک نمایم و عهد کردم که جانم را فدای اسلام و مکتبم گردانم تا بدین وسیله خونی در پاس درخت تنومند اسلام ریخته باشم من به عنوان یک سرباز ولی عصر (عج) که اگر به بزرگواریش قبول فرماید و اگر لطف خدا شامل حالم شود و مرا به درگاهش بپذیرد با شما امّت حزب اللّه و همشهریان محترمم و خانواده بزرگوارم چند وصیّتی دارم ؛
- مهّم تر از همه این را عرض می دارم ؛ که ای امّت مسلمان ! گوش به فرمان رهبر کبیر این پیر سازش ناپذیر جماران باشید که رمز تداوم انقلاب اسلامی ما در این است و من متذکّر می شوم که مسئله اصلی کشورمان یعنی جنگ تحمیلی را فراموش نکنیم و با شرکت در جبهه ها وظیفه این که تنها شعار مسلمان بودن را ندهیم به اثبات برسانیم این راه را تا آن جا باید بپیماییم که فردی مظلوم در چنگال مستکبران است آزاد نماییم و ظالم را نابود سازیم و راه رسیدن به این آرزو خیلی آسان است ، هم اکنون که جنگیدن مستکبران آسان است یعنی ارگان هایی هم چون بسیج و سپاه در همه جا و در همه وقت ثبت نام می کنند دیگر جای هیچ بهونه ای برای افرادی که ادعای جنگنجو بودن دارند باقی نمی ماند .
« اطیعواللّه و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم » اطاعت کنید از خدا و اطاعت کنید از پیامبران و رسولان و نمایندگان آن ها در روی زمین ، باشد که رستگار شوید و هم اکنون این رهبر کبیر همان اولی الامر منظور است و اطاعت از ایشان واجب است و هر کسی از او اطاعت نکند اطاعت از خدا و رسول خدا نکرده است ، چون حکم او حکم خداست و باید اطاعت کرد و امّا ای پدر گرامی ام نمی دانم چگونه از زحمات شما قدردانی کنم که هرگز نخواهم توانست ، مرا می بخشید که بخشیدن شما قدر و منزلت فرزند را در نزد خداوند متعّال بالاتر می برد و راه را برای رسیدن به بهشت جاوید بازتر می کند « اناللّه و انا الیه راجعون » ما از خداییم و به سوی او بازگشت خواهیم نمود ، بنابراین من تنها امانتی از طرف خدا در نزد شما بودم که صاحب امانت هر وقت خواست امانتش را می گیرد و حالا هم به این طریق از شما گرفت و جای هیچ ناراحتی و غم نیست چون هر کاری در دست اوست .
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم | موجیم که آسودگی ما عدم ماست |
- از اقوام و خویشان و برادران و خواهرانم ! می خواهم در مجلس عزایم گریه نکنند چون دوست ندارم و در مجلس شهید گریه معنی ندارد . تقاضا دارم راهم را ادامه دهید که تنها راه رهایی از این دنیای پُر ذلّت شهادت است .
والسّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته