عباس روشنی نوش آبادی
محمد
بسیجی
محصّل
1342/01/03
1364/06/18
اشنویه
گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد
عبّاس روشنی در سوّم فروردین ماه 1342 در شهر نوش آباد به دنیا آمد. بعد از دوران راهنمایی در کارخانه ی ریسندگی کاشان مشغول به کار شد. در تاریخ 1364/5/16 برای دفاع از میهن اسلامی عازم میدان جنگ در غرب کشور(اُشنویه) شد و در عملیات قادر شرکت کرد و در همان عملیّات به شهادت رسید. پیکر این شهید عزیز سال ها مفقود بود تا این که استخوان هایی از جنازه ی او را در تاریخ 1372/10/1 به وطن آوردند و در شهر نوش آباد به خاک سپردند.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« و قاتلوهم حتّی لاتکون فتنه »
قرآن کریم
و بکشید مشرکین را تا فتنه از روی زمین برچیده شود .
- به نام او که جان را آفرید و جان را گرفت و به نام او که همه تسلیم اویند و با درود بر خاتم رُسل ، هادی نجات دهندة سریل محمّد بن عبداللّه (ص) و با درود
بر حجت روی زمین ، ریشه کن مشرکین ، عدالت کننده بر روی زمین ،
مهدی فاطمه (س) و با درود بر نائب بر حقّش ، بت شکن زمان ، فرمانده کل قوا امام خمینی و با درود بر رزمندگان و مجروحین و معلولین و اسراء .
- اینجانب عبّاس روشنی نوش آبادی چند جمله ای را به عنوان شهادت نامه برای خانواده ام می نویسم ، باشد که آن را سرمشق زندگی خویش قرار دهند ؛
- خدایا ! من آمدم به جبهه و با تو پیمان بسته ام که تا آخرین قطرة خونم برای برقراری حکومت تو استوار بمانم .
- خدایا ! تو را شکر می کنم که به من لطف کردی و مرا در زمانی بدنیا آوردی که ولایت فقیه در بالای سرم است و مرگ و حیات آن جاودانی است که مرگ آن ، شهادت در راهت است .
- خدایا ! ره توشه ای برای آن دنیا ندارم ، زیرا بار گناهانم کمرم را خم کرده است و از تو طلب عفو می کنم و بهترین راه برای رسیدن به تو شهادت در راهت است .
- خدایا ! تو شاهد باش که با امام خمینی چگونه میثاق بسته بودم و به او و اسلام و قرآن وفادار بودم .
- خدایا ! بعضی از شهدا دوستانم بودند ، آن قدر مشتاقم که هر چه زودتر به شهیدان همرزم خود برسم ، این آرزویم را برآورده کن .
- خدایا ! به خاطر گناهانم مرا مؤاخذه مکن .
- خدایا ! تو نظر مرحمتی بر من بنده ضعیف الایمان بکن و از گناهانم درگذر و مرا در این امر مهّم " جهاد با نفس و جهاد بر شرک " یاری کن .
- خدایا ! تو شاهد باش که از تمام قید و بندها رها شدم و فقط برای رضای تو به جبهه آمدم .
- خدایا ! دنیایی که در آن زندگی می کنیم لحظات زیبایی دارد و یکی از این لحظات زیبا لحظه ای است که در راه تو با دست دشمن تو در خون خویش
بغلطم .
- خدایا ! ببین و شاهد باشد که من به سوی مرگ آمدم ، در حالی که نگران آینده این انقلاب و اسلام بودم .
- خدمت و پدر و مادرم ! سلام عرض می کنم ؛
امیدوارم که حالتان خوب باشد ، از شما می خواهم که خوشحال باشید که فرزند شما راهی را انتخاب کرده است که این راه ، راه اللّه است که هر کس این را پیش گیرد سعادتمند است .
- مادرم ! پس افتخار کنید که فرزند شما در این راه جان ناقابل خویش را فدا کرده است و این را بدانید که در دنیا و آخرت سربلند و روسفید خواهید بود . از این که یک عمر مرا تربیت کردید و با شیر پاک خود مرا این گونه تحویل جامعه دادی تشکّر می کنم . امیدوارم که اگر در حقّ شما نافرمانی کردم مرا حلال کنید .
- پدرم ! شما که یک عمر عزادار حسین (ع) بودی آیا افتخار نمی کنی که فرزند شما در راه حسین (ع) فدا شده است .
- خدمت خواهرانم ! سلام عرض می کنم ، امیدوارم که پیروز باشید ، از شما
می خواهم که در مرگ خونین برادرتان هرگز به خود ناراحتی راه ندهید و هم چون زینب (س) ، زینب وار زندگی کنید . حجاب خود را حفظ کنید و این را بدانید که سیاهی چادر شما بیش تر از سرخی خون من دشمن را می لرزاند .
- از خواهر عزیزم " همسر شهید مائیلیان " می خواهم که چون زینب (س)
در مرگ همسر و برادرت صبور باش و مانند کوه مقاومت کن و فرزندانت را
به نحو احسن تربیت کن تا در آینده فردی مفید برای این جامعه اسلامی باشند و
ره رو راه پدرشان باشند .
- خدمت برادرانم ! سلام می رسانم ، امیدوارم که موفّق باشید ، از شما می خواهم که اسلحه خونین مرا برگیرید و از اسلام و قرآن دفاع کنید و افتخار کنید که برادرتان در راه خدا فدا کردید .
- از پدر و مادر و برادران و خواهرانم ! می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه و پشتیبان امام عزیز و روحانیّت مبارز و پیرو خطّ امام باشید ، از بسیج و انقلاب اسلامی حمایت کنید .
- از امّت حزب اللّه می خواهم که وحدت کلمه را حفظ کنید و در صحنه حاضر باشید ، پشتیبان ولایت فقیه و امام و انجمن اسلامی و بسیج باشید .
از کمک های جانی و مالی خود به جبهه ها دریغ نورزید و از کسانی که مخالف امام (ره) و انقلاب اسلامی و بسیج هستند به هیچ وجه راضی نیستم در مراسم تشییع جنازه ام شرکت کنند .
از آن ها می خواهم که حالا دیگر توبه کنند و به اسلام و امام روی آورند ، اگر چنین نکردند خداوند و پیامبران و امامان و شهدا از آن ها راضی نخواهند بود .
- از برادران حزب اللّه و بسیجی ! می خواهم که این نور که در نوش آباد
می درخشد مواظب آن باشند و نگذارند بادهایی که به آن می وزد تا خاموشش کنند به هدف خام خود برسند .
- از برادران گروه مقاومت حضرت رسول (ص) ! می خواهم که هرچه باشکوه تر این پایگاه را نگه دارند .
- خدمت کلیه برادران پایگاه ، سلام می رسانم و حلالیّت می طلبم .
- از برادران می خواهم ، که هر چه باشکوه تر در نماز جماعت ها شرکت کنید .
- خدایا ، خدایا ! تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار .
والسّلام
خداحافظ
عبّاس روشنی – جبهه کلاشین
امضا : 1364/6/4