نعمت اله زیارتی یزدلی
ماشااله
بسیجی
1339/01/31
1362/12/03
جزیره مجنون
روستای یزدل
نعمت الله در تاريخ 1339/2/11 در روستاي يزدل از توابع شهرستان آران و بيدگل ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در كانون گرم خانواده سپري كرد .
هفت ساله بود كه وارد مدرسه ابتدايي شد و تا كلاس اوّل راهنمايي درس خواند و سپس به علّت مشكلات معيشتي خانواده ، ترك تحصيل نموده و به شغل بنّايي و سيمان كاري روي آورد و در كنار كار بنّايي به علّت نياز پدرش در كار كشاورزي هم كمك كار او بود.
با شروع نهضت اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) همگام با دوستانش در راهپمايي ها شركت مي كرد و تنفّر خود را از رژيم ستمشاهي پهلوي ابراز مي داشت .
او دو سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي آماده اعزام به خدمت گرديد. دوران آموزش نظامي را در زابل گذراند و در ژاندارمري سيستان و بلوچستان خدمت كرد.
پس از خدمت ازدواج كرد كه از ايشان دو فرند به يادگار مانده است. او عضو انجمن اسلامي يزدل بود و امور تبليغاتي آن را پذيرفته و فعّاليّت داشت و با تشكيل پايگاه بسيج ، وارد پايگاه شده و مسئوليّت آموزش پايگاه را عهده دار شد.
هنگامي كه جنگ عراق عليه ايران شروع شد، او كه از نظر روحي و جسمي آمادگي داشت ، چون خدمت سربازي را انجام داده بود و در امور فرهنگي و اجتماعي فعّاليّت داشت، با تعدادي از دوستانش عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد و در عمليات خيبر شركت كرد و در تاريخ 1362/12/18 در جزيره مجنون به فيض شهادت نائل آمد.
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« فَلیُقاتِل فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یَشرُونَ الحَیوة الدُّنیا بِالاخِرَةِ وَ
مَن یُقاتِل فی سَبیلِ اللّهِ فَیُقتَل اَو یَغلِب فَسَوفَ نُؤتیهِ اَجراً عَظیماً »
سوره نساء – آیه 74
مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادّی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند و هرکس در جهاد در راه خدا کشته یا فاتح گردید به زودی که او را اجر عظیم
دهیم .
- سلام بر مهدی (عج) منجی انسان ها و برپا کنندة عدالت در روی زمین ، سلام بر نائب بر حقّش خمینی کبیر ، بت شکن زمان و امید مستضعفان ، سلام بر شهیدان عزیز که با نثار خون خود درخت اسلام را آبیاری نمودند .
« شهدا شمع محفل بشریّتند »
- پروردگارا ! تو خود می دانی که با شناخت کامل قدم در این راه نهادم و تا آخرین نفس بر عقیده خود با توکّلی که به تو و ایمانی قوی و استوار خواهم ماند و جان ناقابل خود را تقدیم خواهم کرد .
- پدر و مادر گرامی ! از شما می خواهم که در سوگ من صبر پیشه کنید که خداوند با صابران است .
- پدر جان ! من که در زندگی نتوانستم برای شما فرزندی خوب باشم و جبران زحمات شبانه روزی شما را بکنم ، امید است که شما مرا مورد عفو قرار دهید باشد که خدا اجری بزرگ به شما بدهد .
- خواهشی که من از شما دارم این است که بعد از من گریه نکنید ، هرچه
می خواهید گریه کنید به یاد سردار شهیدان حسین بن علی (ع) گریه کنید .
- اصلاً ما که مسلمان هستیم و به قرآن ایمان داریم براساس آیه شریفة :
« وَ لاَ تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ أموَاتاً بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون »
آل عمران – آیه 169
هرگز کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید ، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده شوند .
پس با این حساب گریه بر شهید گریه ندارد .
- از امّت حزب اللّه و شهیدپرور ! تقاضا دارم که وحدت را حفظ کرده و با گوشه و کنار و خیابان نشستن و حرف بیهوده زدن مبارزه کنند و به جای این کارها مساجد را پُر کنند چون که مساجد سنگر است و تا می توانید به بسیج کمک کنید چون بسیج بازوی ولایت فقیه است و در برابر انظار کاری نکنید که دشمنان خدا شاد شوند و تا می توانید دوره نظامی دیده و آماده باشید و کوشش کنید که گفته امام :
« مبنی بر این که یک کشور اسلامی همه اش باید نظامی باشد » تحقّق پیدا کند .
من از کسانی که در گوشه و کنار کوچه ها می نشینند تقاضا دارم که این کار را رها کرده و در جلسات دعا و توسّلات شرکت کنند و غیبت و تهمت و شایعه پراکنی را به کار نگیرند . کوشش کنید جلسات قرآن را برپا کنید و تا می توانید فرزندانتان را تشویق کنید که به جبهه بیایید که جبهه ها دانشگاه است در پایان از همه مردم روستا بخواهید که مرا حلال کنند و دعای امام را فراموش نکنید .
- خدایا ، خدایا ! تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار .
والسّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته