رحمت اله شبانه آرانی
عباسعلی
بسیجی
قالیباف
1342/01/04
1360/09/08
بستان
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
رحمت اللّه متولّد 1342/01/4در خانواده اى ساده ، بى آلايش ، متديّن و مذهبى ، در يكى از محله هاى فقيرنشين آران متولّد شد . وى در سال 1348 وارد دبستان شهيد نوذريان (بونصر شيبانى) شد و دوره ابتدايى را در همان مدرسه به پايان رسانيد .
بعد از اتمام دوره ابتدايى به علّت عدم تمكن مالى خانواده نتوانست به تحصيل ادامه بدهد . لذا بعد از سه سال محروميت از تحصيل مجدّدا در سال 1357 مشغول به تحصيل شد و در سال 1359 بعد از دو سال تحصيل در مدرسه راهنمايى شهيد خدمتى ترك تحصيل نمود .
شهيد عشق و علاقه فراوانى نسبت به امام امّت و رهبران متعهّد اسلامى داشت و به فرمان امام در كليه تظاهرات شركت مىكرد و خاطراتى در اين خصوص از او برجاى مانده است .
شبانه از لحاظ اخلاق و رفتار فردى نمونه در محله و مدرسه بود و دائما خانواده و دوستانش را به پيروى از امام دعوت مىنمود .
علاقه مندى او به نظام جمهورى اسلامى باعث شد كه تمام وقت خويش را در اختيار انقلاب اسلامى قرار دهد و در بسيج سپاه واحد آران و بيدگل مشغول خدمت شود . او در عين حال دست از كمك به خانواده برنداشته و در كار كشاورزى و قاليبافى آنها را كمك مىكرد .
رحمت اللّه با علاقه وافر خويش به مدّت چند ماه داوطلبانه در بسيج ادامه خدمت داد ولى به علّت اشتياق فراوانى كه به نبرد با تجاوزگران بين المللى با چهره بعثى داشت ، با اصرار فراوان عازم جبهه هاى جنگ شد و همراه ديگر برادران رزمنده خود به مدّت سه ماه در جبهه مياندوآب با بعثيان متجاوز جنگيد و پس ازپايان مأموريّت به زادگاه خويش بازگشت .
از آنجا كه جسم او گنجايش آن را نداشت تا روح ناآرامش را در خود جاى دهد ، مجدّدا عشق به خالق يكتا او را ترغيب نمود تا آنكه از طريق بسيج سپاه آران وبیدگل به جبهه بستان اعزام شد .
او در عمليّات طريق القدس شركت نمود و پس از يك نبرد جانانه به سوى معبود شتافت و جسم مطهّرش از دسترس برادران رزمنده ايرانى دور بود تااينكه پس از يك پيشروى ، پيكر مطهّرش را يافتند .
مردم آران و بيدگل نيز با شكوه زائدالوصفى پيكر مطهّر او را از حسينيّه فاطميّه به طرف امام زاده محمّد هلال علیه السلام تشييع نمودند و در گلزار شهداى آران و كنار ساير شهدا به خاك سپردند .
روحش شاد و يادش گرامى باد !
بسمه تعالی
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
فکر نکنید آن ها که در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه آنان زنده اند و نزد خدای شان روزی می خورند .
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
وصیت فرزند ناقابل ملت رحمت اله شبانه
با نام خدا و با درود بر ملت رزمنده مسلمان ایران و با درود بر امام امت خمینی بت شکن وصيت نامه خود را شروع می کنم که این وظیفه هر فرد مسلمان می باشد به خصوص کسانی که در جبهه های جنگ حق علیه باطل مشغول مبارزه هستند و هرلحظه امکان دارد که کشته شوند. باری شاید لیاقت کشته شدن در راه خدا را نداشته باشم اما شاید خدا به ما رحم کند و این آرزوی بزرگ ما که اول پیروزی و دوم کشته شدن می باشد برآورده شود که آن هم با خداست. اما هرچه فکر می کنم گذشته خود را سیاه و پر از گناه می بینم و هم اکنون با توبه به درگاه خداوند روی می آورم که او بزرگ ترین مهربانان و بخشایشگران است و باید لطف او شامل حال ما گناهکاران گردد و ما را از عذاب خود و آتش جهنم رهایی بخشد که آن هم با خداست.
آیا می دانید با چه آرزویی از خانه بیرون آمدم؟ بله که قید و بند زندگی را از خود آزاد کنم و به سوی جایی که بیشتر می توانستم سودمند باشم روی آورم که آن جبهه جنگ حق علیه باطل می باشد. که آن هم وظیفه من بود و من کاری نکرده ام و نتوانستم حتی گوشه ای از دینی که به ملت داشته ام ادا کنم. وقتی که من نگاه می کنم به وضع خودم تمام خودم را از ملت می بینم و لباس من غذای من حتی پاکت نامه ای که می خواهم برای خانواده ام نامه بنویسم از آن ملت و اهدایی ملت است و روی آن نوشته شده «تقدیم به رزمندگان جبهه» و من از خودم خجالت می کشم که کاری برای این ملت نکرده ام و دلم می خواست که یک جآن که سهل است صدها جان می داشتم و در راه پایداری دین اسلام و سرافرازی ملت رزمنده مسلمان ایران فدا می کردم. اما چه می توان کرد که خدا این طور خواست. جوانان عزیز اما چند کلمه با شما حرف دارم که آن چه می گویم برای من اتفاق افتاده.
جوانان عزیز دست از گناه بردارید و دور گناه نروید و اگر تا به حال هم چون من گناهکار بوده اید با توبه به درگاه خداوند بروید که در رحمت خدا همیشه باز است و خدا توبه کاران را می بخشد. جوانان عزیز گاهی اوقات با خود خلوت کنید و چند سؤال از خود بنمایید که من برای چه به وجود آمده ام؟ در کجا هستم؟ به کجا می خواهم بروم؟ گذشته را چگونه گذرانده ام؟ حال چگونه زندگی می گذرانم؟ و آینده چه می خواهم بکنم؟ و این چند سؤال را به عنوان دادگاه درونی از خود بنمایید و خود را در دادگاه وجدان محاکمه کنید و جواب سؤال ها را بدهید در آخر سر نتیجه گیری کنید که آیا از این دادگاه سرافراز بیرون می آیید یا که نه سرافکنده. خب حتی اگر سرافکنده بیرون آمدید هم چون خود من در رحمت پروردگار باز است با توبه به سوی او برویم و از او طلب مغفرت کنیم که به خدا قسم گناهان مان سنگین می باشد.
و اما جوانان عزیز چند پیام برای شما که برادران دست از روحانیت عزیز برندارید که به خدا قسم پایه انقلاب ما این روحانیت است. جوانان عزیز دست از امام برندارید که به خدا قسم گوهر گرانبهایی در دست مان است سعی کنیم که آن گوهر گرانبها از دست مان بیرون نرود که به خدا قسم پشیمان خواهیم بود و اما چند وصیت به پدر و مادر عزیزم که پدرم عزیزم من تو را خیلی زجر دادم برای تو کار نکردم. ولی پدرجان دنیا محل آزمایش و خطا است و من اکنون به خطاهای خود پی برده ام. و از آن پشیمانم و از تو می خواهم که مرا ببخشی و حلال کنی. اما مادر عزیزم تو آن قدر حق بر گردن من داری که هرگز نتوانستم و نخواهم توانست گوشه ای از حق تو را بدهم. ولی مادر اکنون دیگر از تو می خواهم مرا ببخشی و از زجرهایی که برای من و حتی برای بزرگ کردن من کشیده ای دیگر کاری از دست من ساخته نیست و از تو می خواهم که مرا حلال کنی. اما مادرم از تو به عنوان یک وصیت می خواهم هرگز اگر من در این راه کشته شدم قطره اشکی از روی ناراحتی نریزی که من ناراضی خواهم بود و وصیتی دیگر که من با هر لباسی هر طوری که کشته شده باشم همان طور مرا به خاک بسپارید در کنار سایر برادران شهیدم.
درود بر ملت رزمنده مسلمان ایران – سلام بر امام امت خمینی بت شکن
درود بر شهیدان – پیروز باد پرچم گلرنگ الله اکبر
رحمت اله شبانه