حسن شریفی ستوده
علی
بسیجی
دانش آموز
1344/01/02
آران وبیدگل
1362/07/29
مریوان
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
حسن دوم فروردين 1344 خورشيدي در خانواده اي مذهبي متولد شد. در سال 1350 در دبستان 25 شهريور مشغول تحصيل شد و بعد به خاطر تغيير محل سكونت به مدرسه شهيد نوذريان منتقل شد دورة ابتدايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و در مدرسه راهنمايي شهيد خدمتي ادامه تحصيل داد و اين دوره را نيز با موفقيت به پايان برد. دوران دبيرستان را در مدرسه شهيدان عبداللهي ادامه داد و در سال 1362 ديپلم گرفت و در امتحانات كنكور و تربيت معلم 1362 شركت كرد. با شروع انقلاب اسلامي ايران فعاليّت او شروع و بعد از پيروزي انقلاب فعاليت او چند برابر شد. از ابتدا خط اسلام را به رهبري و مرحعيّت امام خميني پذيرفت و لحظه اي از اين امر غافل نبود.
دشمني با منافقان و شرکت در نماز جمعه و جماعات و مجالس قرائت قرآن و ادعيه از دیگر فعالیت های اوست.
حسن با تشكيل بسيج آران علاقه زيادي به شركت در بسيج داشت و بر اثر اين علاقه هميشه به بسيج رفت و آمد مي كرد. در تاريخ 1360/8/20 جهت آموزش عمومي در بسيج ثبت نام نمود و مدت پانزده روز دوره آموزش عمومي را نزد برادران شهيد حمزه اي و ياجدي به پايان رساند. سپس برای آموزش دوره مقاومت بسيج ثبت نام كرد و مدت يك ماه دورة آموزشي را در آران و قمصر نزد برادر شهيد جهازيان به اتمام رساند و عضو گروه مقاومت گرديد و تا زماني كه به جبهه نرفته بود از طرف گروه مقاومت شب ها در بسيج نگهباني مي داد.
بعد از يك ماه دوره آموزش مخصوص به جبهة جنوب اعزام و بعد به منطقة دهلران نقل مكان و در عمليات محرم شركت نمود. پس از بازگشت از جبهه در سال تحصيلي 61 - 62 به مدرسه رفت و با موّفقيّت تحصيلاتش را به پايان رساند. و بعد به مريوان اعزام شد و بعد از دو روز به منطقه اي به نام چاله سبز رفت و در اين عمليات كمك آرپي چي زن بود و سرانجام بعد از پيشروي چشمگيري كه توسط رزمندگان انجام گرفت در سحرگاه روز جمعه 14 محرم الحرام 1404 ق برابر با 1362/7/29 بر اثر اصابت تركش خمپاره به ناحيه گردن و دهان به شهادت رسيد.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
بسم رب الشهدا و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند، مردگانند، بلکه آنان زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند.
قرآن کریم
ملتی که «شهادت» دارد «اسارت» ندارد.
امام خمینی
بعد از حمد وافر و ثنای بی منتها نثار بارگاه قدس باعظمت حضرت العزه عز سطانه و درود بی حد و صلوات و تحیات نثار روان پاک حضرت ختمی مرتبت منجی عالم بشریت، محمد بن عبدالله(ص) و دوازده نفر از جانشینان به حق آن حضرت خاصه بقیه الله اعظم ارواحنا فداه و درود بی شمار و سلام وافر به رهبر کبیر انقلاب، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام بزرگوار حضرت آیت الله العظمی امام خمینی و درود و سلام به ارواح عالیه شهدای اسلامی از صدر اسلام تاکنون، خاصه شهدای انقلاب و بالاخص شهدای جنگ تحمیلی. برحسب وظیفه شرعی خود وصیت نامه ام را آغاز می کنم:
ای رب اعلای من، این منم، ولی نه آن من که روزگار بس طولانی مرا از دامان پر مهر و محبت گرفته در بیابان بی سر و ته و سراب آب نمای زندگی حیوانی رهایم ساخته بود. این همان من مشتاق به دیدار شکوه و جلال و جمال توست که معنای زندگی حقیقی را برای من آشنا ساخت و چه آشنایی شیرین و روح افزایی در این لحظات که شعاع خورشید کمال اعلاء بر همه سطوح روحم تابیدن گرفته و جز نو و جهان نور، چیز دیگری نمی بینم. در حیرتم ای خدای عزیز آیا در پیشگاه ربانی تو، سخنی بگویم یا لب فرو بندم و به غوغای درونم گوش فرا بدهم. اگر سخنی بگویم و با توبه راز و نیاز بنشینم امواجی از دریای متلاطم جانم را در قالب الفاظ که تو تعلیم نموده ای به بارگاهت می فرستم زیرا:
ای دعا، ه بخشش و انعام تست
ورنه در گلخن گلستان از چه رست؟
و اگر لب بربندم و خاموش بنشینم باز همان امواج است که با نفس های آتشینم سر به بارگاهت می کشد و در منزلگه «انا لله و انا الیه راجعون» می آرامد. ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.
پروردگارا، بر ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را برای شکست کافران یاری فرما. مردمان با ایمان و پاکباخته ای که در راه عشق به الله و تبلیغ دین خدا، عالی ترین ایثارها و بالاترین گذشت ها را می کنند، تا جایی که مال و جان و فرزند و هر عزیزی را در این راه فدا می کنند و تا سرحد شهادت، برای مبارزه با کفر و ظلم و بی عدالتی می ایستند و شهادت را بزرگ ترین سعادت می دانند و انبیاء الهی و امامان دین پیوسته پیشروان این گروه و رهروان این قافله و به طور کلی رهنما و رهبران اینان بوده اند.
پدر عزیز و مادر مهربان: اگر شهادت نصیب من شد، هیچ ناراحتی به خود راه ندهید، صابر و شکیبا باشید و افتخار کنید و افتخار کنید که چنین فرزندی داشتید و در راه خدا دادید، چون ما یک امانتی بیش نیستیم چه بهتر که این امانت را نزد خدا بسپاریم و من دوست ندارم در شهادتم گریه و زاری نمایید و از شما می خواهم اگر در زندگی از من بدی دیده شده است مرا حلالم کنید و ببخشید. دیگر آن که از شما درخواست می کنم تعدادی از کتاب های کتابخانه ام را به کتابخانه ولیعصر(عج) تحویل دهید و آن ها را به کتابخانه اهدا نمودم.
وصیتم به برادرانم: این است که راه شهدا که همان خون و پیام است ادامه دهند و دست از یاری امام برندارید.
وصیتم به خواهرانم: این است که اولاً حجاب اسلامی خود را حفظ نمایند چون دشمن از این چادر سیاه شما می ترسد، ثانیاً به تجملات زندگی اهمیت ندهند و در فکر زندگی اخروی باشند.
وصیتم به مردم غیور و شهیدپرور این است که اولاً: امام را دعا کنند که خداوند این وجود ارزنده را تا انقلاب مهدی حفظ و نگهداری فرماید، ثانیاً: اتحاد خود را حفظ نمایند، چون دشمن با این اتحاد شما نمی تواند هیچ ضربه و آسیبی به شما آورد و هم چنان که امام می فرماید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و هیچ وقت نباید در شعارهای تان «مرگ بر آمریکا» را فراموش نمایید و هرچه فریاد دارید باید بر سر آمریکا بزنید و البته نباید ابرقدرت های دیگر را فراموش کنید چون به قول امام: شوروی و آمریکا هم بدتر است و با اتحاد خود می توانید تمام این ابرقدرت ها را شکست دهید. دیگر آن که، نمازجمعه و دعای کمیل را خالی نگذارید چون همین دعاهاست و نمازهاست که ارتباط ما را با خدا بیشتر می کند و قلب ها را به هم نزدیک می شود و در ضمن نمازهای دیگر را با جماعت بخوانید. هم چنان که امام می فرماید: مساجد را پر کنید، چون مسجد سنگر است و باید آن سنگر را حفظ کرد، چون هیچ فرضی از نماز به خصوص نماز جماعت بالاتر نیست، هم چنان که امام حسین(ع) در روز عاشورا در مهم ترین جنگ خود موقعی که یکی از یارانش به او گفت: که هنگام نماز فرا رسیده است، امام حسین(ع) در همان موعق نماز را به پا داشتو بعد به جنگ خود ادامه داد. دیگر آن که به منافقین کوردل اجازه ندهند که در بین مردم نفوذ کنند چون این منافقین هستند که لباس اسلام را به تن می کنند و به اسلام ضربه وارد می آورند، آن ها را از بین خود برانند هم چنان که قرآن می فرماید: منافقین از کفار بدترند، چون کفار موضع و هدف شان مشخص است اما آنان دورویند.
و هیچ وقت جبهه ها را فرموش نکنند چون با کمک مردم به جبهه ها و روحیه دادن به رزمندگان و پشتیبانی خدا و یاری و فرماندهی حضرت مهدی(عج) در جبهه ها و ایمان رزمندگان است که بر دشمنان پیروز می شوند.
وصیتم به دوستانم این است که خودسازی خود را شروع کنند و مطالعات خود را به خصوص کتاب های اسلامی زیاد کنند و امام را دعا کنند و از خدا بخواهند تا انقلاب مهدی او را نگهداری نماید و هیچ وقت از یاد خدا غافل نشوند هم چنان که در قر آن هست: الا بذکر الله تمطئن القلوب یعنی در ذکر و یاد خدا بودن باعث آرمش دهنده قلب ها می شود. دیگر آن که این سخن حضرت علی(ع) را رفتار کنند که می فرماید: خواب خویش را به وسیله تقوا تبدیل به بیداری کنید و وقت خود را با آن به پایان برسانید و احساس آن را در خود زنده نمایید و گناهان خود را با آن بشویید.
خدایا، وقتی به خاکم می سپارند، یادم باش، چرا که در زنده بودنم همیشه با تو بودم، حسین در میدان شهادت در آن روز ندای «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد، اینک ما می گوییم: حسین جان اگر در آن فضای داغ و خونین کسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیک نگفت، ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین، دست مردانگی را مشت کرده و به ندای غریبی و تنهاییت لبیک می گوییم.
حسین جان لبیک، ای قرآن خدا لبیک. تضعیف روحانی تضعیف اسلام است، به گرد این محور جمع شوید و میهن اسلامی را از گرداب های نفاق برهانید. حال که به جبهه می روم نه به خاطر کینه از خصم است بلکه برای احیای دین است و صدور انقلاب و خدا را سپاس می گویم که توفیق جهاد در راه دینش را به من ارزانی داشته است. به جبهه نبرد ایمان و کفر می روم بلکه با نثار خون ناقابل خود در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی وظیفه انسانی و اسلامی خود را انجام باشم.
ای پدر و مادر گرامیم: فکر نکنید اگر به جنگ نمی رفتم حالا پیش شما بودم، نه چون خدا در قرآن می فرماید: کسی که سرنوشتش کشته شدن در راه خداست، خودش با پای خودش به قتلگاه می رود تا آن چه در دل دارد خدا بیازماید.
در ضمن وصیت می کنم اگر خدا توفیق دهد و شهادت نصیب من شد مرا در کنار قبر حسین درمسجدی به خاک بسپارید.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیافزا
کشته شدن در راه حق افتخار ماست
گرچه دشمن تشنه به خون ماست
والسلام
حسن شریفی
11/ 05/ 61