نعمت اله شریفی مهر آرانی
محمدعلی
پاسدار
نظامی
1342/04/01
آران وبیدگل
1364/11/28
فاو
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
در تاریخ 1342/4/1 در خانوادهای مذهبی از پیروان مذهب جعفری در عین حال محروم و مستضعف فرزندی در آران به دنیا آمد، که والدینش او را نعمت الله نامیدند.
نعمت الله در سن هفت سالگی وارد دبستان 25 شهریور شد و بعد از پایان دوران ابتدائی وارد مدرسه راهنمائی نظام وفا شد ولی بر اثر فقر خانواده، مشغول کار جوشکاری شد.
نعمت الله ضمن اینکه روزها کار میکرد و پدر خویش را در اداره زندگی کمک میکرد تصمیم گرفت شبانه به تحصیلات خود ادامه دهد. لذا در مدرسه شبانه ثبت نام و مدرک پایان دوره راهنمائی (سیکل) را اخذ نمود. با اوج گیری نهضت اسلامی ایران درسال 56 و 57 نعمت الله در راهپیمائیها و تظاهرات که بر علیه رژیم منحط پهلوی صورت میگرفت شرکت فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان به همراه دیگر جوانان برای آرامش و امنیت شهر خصوصاً حفظ انقلاب اسلامی، شبها را در پایگاههای محلی حضور یافته و در پایگاههای محلی حضور یافته و در کوچه های شهرمان به پاسدار مشغول بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آغاز جنگ تحمیلی از سوی عراق علیه ایران به فرمان حضرت امام خمینی (ره) در دورههای نظامی شرکت کرد. سپس در تاریخ 1360/6/15 از طریق بسیج قم به جبهه های حق علیه باطل عزیمت نمود. در عملیات ثامن الائمه (حصر آبادان) شرکت کرد. سپس در تاریخ 1360/8/15 به جبهه کردستان اعزام شد و به مدت 2 ماه در آن خطه از میهن اسلامی با منافقین و اشرار و ضد انقلاب شجاعانه جنگند و در تاریخ 211360در یکی از گردانهای تیپ المهدی سازماندهی شد و مدتی را در خط پدافندی و مدتی را در شهرک شوش دانیال بسر برد. سپس به همراه تعدادی از برادارن برای آموزش پدافند هوائی شرکت کرد و پس از اتمام دوره در عملیات فتح المبین شرکت نمود. و در تاریخ 1362/2/7 از طریق بسیج کاشان عازم جبهه های جنوب شد و در یکی از گردانهای تیپ عاشورا سازماندهی شد و توفیق یافت تا در مرحله دوم از عملیات بیت المقدس (فتح خرمشهر) شرکت نماید که روز عملیات دشمن بعثی برای بازپس گرفتن مواضع از دست داده پاتک مینماید. در این مرحله ایشان بوسیله موج انفجار گلولهای مجروح گردیده و جهت مداوا به یکی از بیمارستانهای اراک منتقل میگردد و سپس برای ادامه مداوا مرخص میشوند ولی ایشان جبهه را برای ادامه استراحت به منزل ترجیح داده و راهی اهواز میشود و پس از خدمت کوتاهی خود را به گردانش در لشگر 25 کربلا معرفی میکند. در مرحله سوم عملیات شرکت میکند و با آزادی خرمشهر پیروزی دیگری را برای ملت قهرمان ایران به ارمغان میآورد. مجدداً در تاریخ 1361/4/22 در عملیات رمضان شرکت میکند که در این عملیات تیری به کتفش اصابت میکند و در یکی از بیمارستانهای یزد بستری میشود. پس از بهبودی مجدداً به لشگر نجف اشرف و در گروهان هلی برد سازماندهی میشود و در تاریخ 1361/8/10 که عملیات محرم آغاز شد، نعمت الله به همراه گروهان هلی برد در این عملیات شرکت کرد. او در عملیات والفجر یک بعنوان مسئول دسته گردان یا زهرا در لشگر امام حسین (ع) شرکت میکند و مجدداً در تاریخ 1362/2/10 عازم جبهه های حق علیه باطل میشود و در گردان امام باقر (ع) به عنوان مسئول دسته خدمت نماید.
در تاریخ 271362در عملیات والفجر 4 در منطقه مریوان شرکت کرد. او از اول تشکیل بسیج یکی از نیروهای فعال در پایگاههای بسیج بود و به علت اینکه مدتی جبهه رفته بود و در پایگاه فعالیت داشت به سپاه علاقه پیدا کرده و در تاریه 1362/10/1 عضو رسمی سپاه شد. نعمت الله در تاریخ 1363/3/27 به لشگر امام حسین (ع) اعزام و در گردان امام محمد باقر (ع) به عنوان فرمانده گروهان مشغول شد.
هرگاه از جبهه می آمد در پایگاه حضور پیدا کرده و کمکهای مردمی را جمع آوری میکرد و برای جبهه میفرستاد. اخلاق و برخوردش خوب بود زیاد حرف نمیزد اگر خاطرهای از جنگ تعریف میکرد و مربوط به خودش بود به عنوان فعالیت رزمندگان نقل میکرد. سرانجام در عملیات والفجر 8 در حالیکه غسل شهادت کرده و لباس مقدس سربازی را به تن کرده وارد عملیات میشود و به آرزوی دیرینه خودش (شهادت در راه خدا) میرسد.
بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
« الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّه بِأَموَالِهِم وَ
أَنفُسِهِم أَعظَمُ دَرَجَةً عِندَاللَّهِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الفَائِزُونَ »
سوره توبه – آیه 19
آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جان هایشان در راه خدا به جهاد برخاستند ، منزلشان در پیشگاه خدا بزرگ تر و برتر است و فقط اینانند که
کامیابند .
- ما شهادت را یک فوز عظیم می دانیم و ملّت ما همه شهادت را به جان و دل قبول دارند . ( امام خمینی (ره) )
- به نام خدا ، آن خدایی که به من هستی بخشید تا در صراط مستقیم حرکت کنم . آن خدایی که ابراهیم را از آتش و موسی را از آب و یوسف را از چاه و زندان و حضرت محمّد (ص) را از شرّ مشرکان نجات داد . آن خدایی که برای راهنمایی بشر پیامبرانی فرستاد و آنان در راه او به سوی معشوق خویش شتافتند و با درود و سلام به خاتم الانبیا الاوصیا منجی عالم بشریّت حضرت مهدی (عج) و با سلام بر امام امّت خمینی کبیر که کوه ها باید استواری و دریاها خروش را از او یاد بگیرند ، آن پیر هنگامی که لب به سخن می گشاید غرب و شرق را در امواج سخنان خویش گیج می کند آن سخن که گویی از سرشت اعماق میلیون ها انسان بیرون می آید که بعد از چهارده قرن انقلابی به سبک انقلاب امام حسین (ع) روز عاشورا را در کربلا بپا کرده است و به ندای « هل من ناصر ینصرنی » امام حسین (ع) پاسخ مثبت داده و می رود تا انقلاب را به جهان صادر نموده و فتنه را از زمین برچیند و زمینه ساز ظهور مهدی (عج) و پایان بخش ظلم و ستم در گیتی باشد .
ملّتی که مظلومیّتشان در هفت تیر و رنگ خونشان را در غرب و جنوب کشور باید یافت و مردمی که خورشید به نظاره آن ها ایستاد و سکوت زمان را تماشا می کند و می گوید آری برادر کدامین چشم می توانست باور کند که بار دیگر محراب کوفه طنین ملکوتی « فزت و رب العکبه » را شاهد باشد و فواره خون در دشت
لاله زار کربلا مرگ را به مسخره بگیرد این ملّت مشتاقانه ، عاشقانه و عارفانه شهادت را در آغوش می گیرد و مرگ در بستر را ننگ می داند .
- ای امام عزیز ! من در دامن تو تربیت شده ام و راه مبارزه را از تو آموختم بدان که تا آخرین لحظة عمرم و تا آخرین قطرات خونم از خطّ تو که همان صراط مستقیم است دفاع و جانفشانی می کنم چرا که آن چه در این انقلاب آموختم اخلاص عمل و ایثار بود .
- ای شهیدان ! که نامتان را در پهنة گیتی ثبت نمودید نام شما در لوحة انبیا و
اولیا الله ثبت شد ، حقّ شفاعت به شما داده شد و امّا این مقام را از کجا پیدا کردید چگونه به این مقام رسیدید ؟ در آن شب زیر لب چه زمزمه می کردید ؟ با که سخن می گفتید ؟ آیا در آن موقع امام زمان (عج) را می دید و با ما نمی گفتی و با او راز دل می گفتید و ما نمی شنیدیم ؟ امام زمان به شما چه وعده ای داده که ما هنوز در انتظارش هستیم . آیا لیاقت شنیدنش را نداریم ؟ آیا رسم انسانیّت است که ما بمانیم و یاران همه به سوی لقاالله بشتابند ؟
- پیام من به شما ای سپاهان ! ای کسانی که لباس فخر را از تن شیطان صفتان به در آوردید و با تغییری به رنگ سبز سیّدی بر تن خود پوشاندید .
- برادرانم ! مواظب باشید که در چه راهی گام نهاده اید و در چه مکان و لباسی هستید و در چه موقعیّتی قرار دارید . شما در لباس دیگر پیامبر هستید ، شما
پیام رسان خون شهیدان و همرزم شهیدان و شاهد رزم آنانید ، شما شاهدان شهادت و رازداران شهیدانید و شما رهروان راه شهیدانید لحظه ای غفلت نکنید و بر خود مغرور مشوید که غرور اوّلین صفت شیطان است .
- هان ای بسیجیان ! شما چه عشقی بر سر دارید که این چنین حماسه می آفرینید ، شما درس ایثارگری و جانفشانی را از که آموختید که این گونه شیفته شدید شاید جواب این باشد که این صفات از مولایمان حسین (ع) به ما ارث رسیده است و عشق و علاقه به او ما را به این راه کشانیده است و می خواهیم به شعار « یا لیتنی کنا معکم » شعور بخشیم و به عشق دست و پا و چشم بدهیم که یک لحظه خودش را زیارت کنیم . حتّی جان مدعیم خون بدهیم تا خود مولا ببینیم .
- ای امّت مسلمان و همیشه در صحنه ! که تا به حال این انقلاب را با خون بهترین و پاک ترین فرزندانتان پاسداری نمودید نکند خدای نکرده دست از مبارزه بردارید که تازه انقلاب ما در آستانه پیروزی بزرگی قرار دارد و نیاز به فداکاری و
سرمایه گذاری بیش تری دارد نکند زرق و برق دنیا و مال و منالش و یا همسر و فرزند و یا راحتی دنیا شما را فریب دهد . دفاع از اسلام را از هر چیزی که برایتان عزیز است ، عزیزتر بدانید اطاعت از ولایت فقیه بر شما واجب است به خصوص سخن امروزشان که این است : « بروید جبهه ها را پر کنید و نگذارید جوانانی که در آن جا هستند خسته شوند » .
دعای کمیل و دعای توسّل را فراموش نکنید حتماً در نماز جماعت و نماز جمعه شرکت کنید که پیغمبر (ص ) می فرماید « یداللّه مع الجامعه » در جماعت هایتان دعای به امام را فراموش نکنید و او را در هر حال دریابید و پیامش را به جان بخرید که او بی شک حسین زمان است و اینک از شما ملّت شهیدپرور عذرخواهی می کنم که آن طوری که باید بوده باشم نبودم و یک فرد مؤمن و پاک نبودم ولی در پیشگاه عدل الهی توبه کردم و جانم را فدای اسلام نمودم و از شما حلالیّت
می طلبم و شما را هم سفارش می کنم که تقوا ، تقوا را ، تقوا را نصب العین و پیشه خود قرار دهید .
- برادرانم ! این دنیا فانی و محلّ گذر است که پدران و مادران ما امتحان دادند و ما هم امتحان می دهیم و خواهیم داد . هر فردی هر کاری که انجام می دهد باید برای تقرّب به خدا باشد و من در این مدّتی که در جبهه بودم پی به این نکته بردم و ایمان هم نسبت به آن پیدا کردم که شهادت شریف ترین و نزدیک ترین راه به تقرّب خدا می باشد ، رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند . این شعار هر روندة راه حق است و این تکاپوی حرکت به طرف معبود و معشوق است اگر لحظه ای خداوند انسان را به حال خودش بگذارد امکان لغزش انسان وجود دارد پس به سوی خدا بشتابید که اگر یک قدم به طرف خدای خویش بردارید او قدم ها به سوی شما پیش می آید . من عمری را به بطالت و در جهالت گذراندم ولی اکنون احساس می کنم که راه را پیدا کرده ام و خدایم را یافته ام و به سوی او حرکت
می کنم و از او می خواهم برای لحظه ای نیز مرا به خود وا مگذارید که همان یک لحظه هم امکان لغزش وجود دارد .
- ای مادران و پدران ! شما در پیشگاه حق تعالی مقام و منزلت بسیاری دارید تا آن اندازه که خداوند حتّی اجازه نمی دهد فرزندی نسبت به والدینش با صدای بلند سخن یگوید .
- مادرم ! همیشه خود را شرمنده می بینم از این که نتوانستم لااقل ذرّه ای از زحمات و محبّت های شما را جبران کنم مرا ببخش و از تو می خواهم که در حقّم دعا کنی که مرگ من شهادت در راه خدا قرار گیرد چون که دعای شما زودتر مستجاب می شود .
- پدر جان ! تا روز قیامت شرمنده زحمات و نصایح تو هستم . هر چه گفتی گوش نداده و در جهالت بودم مرا ببخش و دعا کن من هم با شهدا با هم باشیم .
- خواهرانم ! شما نیز همانند حضرت زینب (س) صبور باشید و پیام خون مرا به جهانیان برسانید که آن هم چیزی جز پیام های رهبر کبیرمان نیست .
- برادرانم ! شما نیز بعد از من مسئولیّت سنگینی بر گردنتان می افتد چرا که باید جای خالی مرا در سنگرها پر کنید و نگذارید اسلحه خونینم بر زمین بماند و از خطّ رهبر جدا نشوید ، به سخنان فقیه عالی قدر آیت الله منتظری گوش دهید . خود را از روحانیّت جدا ندانید که جدایی از روحانیّت همانا و مرتد شدن همانا .
شهیــــدان ره عشــــــــق خداییم | گــل سرخیـــم و بــا خـــون آشناییم |
که در جبهه به شوق حق بمانیم | کـــه مـــــا در آرزوی کربـــــلاییم |
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نعمت الله شریفی مهر
روحش شاد و راهش پررهرو باد !