مصطفی صادق آرانی
علی
بسیجی
محصّل
1349/07/04
آران وبیدگل
1367/03/23
شلمچه
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
مصطفی سال 1349 در خانواده ای مستضعف متولد شد و تولدش در حالی بود که ابر سیاه ظلمت شاهنشاهی تمام ایران را فرا گرفته و هیچکس حق سخن گفتن در راه حق و حقیقت را نداشـت مصطفـی بچه ای هوشیار و شجاع بود ولی خیلی سـاکت و اندامی نسبتاً بلند داشـت. در 6 سالگی وارد مدرسه ابتدایی بونصر آران شد و کلاس دوم ابتدایی بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و در آن زمان اغلب روزها مزدوران رژیم با چوب و چماق به مدرسه ها حمله می کردند. صدای مرگ بر شاه بچه ها بلند بود و مصطفی از جملة آنها بود. هنوز صدای مرگ بر شاه کودکانه اش که از مدرسه بر می گشت در گوشهایمان طنین انداز است. سال 1360 در مدرسه راهنمایی شهید مطهری(ره) مشغول تحصیل شد همزمان با تحصیل عصرها برای کمک به خانواده اش در امر قالی بافی فعال بود و همیشه به همکلاسی هایش در درس کمک می کرد.دورة راهنمایی اش به پایان رسید و سپس وارد دبیرستان شهیدان عبدالهی آران شد.
مصطفی در تمام راهپیمائی ها شرکت می کرد و به واجبات اهمیت می داد خصوصاً شرکت در نماز جماعت و قرائت قرآن . در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به ندای رهبر کبیر انقلاب امام خمینی لبیک گفت و در زمستان سال 66 بـرای اعـزام به جبهه ثبت نام کرده مدت 3 ماه در اصفهان آموزش عمومی را گذراند و مصمم شد که عازم شود ولی به علت ناتمام ماندن درسش خانواده مخالفت می کردند. امّا او به این ممانعت ها اهمیت نمی داد و خانواده اش را نصیحت می کرد تا این که موفق شد رضایت والدین را جلب کند و در تاریخ 22 فروردین 67 روانه جبهه شد. در هنگام عزیمت، والدینش از او پرسیدند: چه هدفی برای رفتن به جبهه داری. گفت: می خواهم راه کربلا را برای شما باز کنم و در آخرت شفیع شما شوم و شما را روانه بهشت کنم : او می گفت راضی نیستم مرا هنگام اعزام همراهی کنید. خانواده اش هم او را همراهی نکردند.
مصطفی به لشکر 8 نجف اشرف اعزام شد و در عملیات بیت المقدس در شلمچه شرکت نمود و در تاریخ 67/3/23 به درجه رفیع شهادت نایل شد و پیکر پاکش در منطقه عملیاتی باقی ماند.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
بسم الله الرحمن الرحیم
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا
ان الله علی نصرهم لقدیر
(قرآن کریم)
به کسانی که مورد حمله و تجاوز قرار می گیرند اجازه پیکار داده می شود، زیرا به آن ها ستم شده و خدا در یاری آن ها تواناست. و کسی که در راه خدا جهاد کند پس اگر کشته شود و یا پیروز شود ما او را ثوابی بس بزرگ عنایت می کنیم. اما چه شده است شما را که از جهاد در راه خدا سرباز می زنید.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و به نام خدایی که انسان را از نیستی به هستی آورد و به او دانش و علم و نعمت های خود را داد.
اما من بنده گناهکار و عاصی و سخت محتاج به رحمت الهی هستم. معبودا، شکورا، کریما، تمام عمرم در گناه به سر برده ام و به حال خود خبر نداشتم و کمر از بار گناهانم خم گشته است. و از یک سو نگاهی بر گناهانم می کنم و سخت مأیوس می شوم، چرا که رسولت می گوید: محاسنم از آیه های عذاب سپید گشت و حضرت علی از ترس خدا و عذابش بی هوش می شود. و سیدالساجدین در این موضوع گریه های زیاد می کند و می گوید: ابکی لظلمه قبری، ابکی لضیق لحدی، ابکی لسؤال منکر و نکیر، ابکی ابکی ابکی
پس ای خدای بزرگ من از درگاهت ناامید نمی شوم و امیدوارم که با فضل خود با من رفتار کنی نه عدل خود. و از تو می خواهم که توفیق توبه و انابه را به من بفرمایی. من بنده عاصیم، سیه دلم، رضای تو کجاست؟
وصیت به مردم شهیدپرور: بر رزمندگان اسلام و مجاهدان فی سبیل الله لازم است تا هدف حرکت خود را به جبهه ها بدانند و به نفس خود مراجعه نمایند. که تنها محرک آنان حمایت از دین خدا و دفاع از حریم اسلام و اطاعت از فرماندهی باشد و مبادا که برای تفریح و هوا و هوس یا خدای نکرده برای ریا و تظاهر و خودنمایی راهی جبهه ها گردند. کسانی که برای کسب قدرت و طی مدارج و یا نشان دادن این که ما از مبارزان و مجاهدان هستیم و مثلاً بگویند ما از آغاز جنگ تا به حال در مرزها بودیم تا بدین وسیله افتخاری در نزد مردم به دست آورند. به طور قطع پیروی از کفار و مشرکین کردند و هم چنین آنان که جهت اختلاف و تفرقه می روند و آگاهانه یا ناآگاهانه کارهایی را انجام می دهندو یا سخنانی می گویند که باعث سردی و رکود و در نهایت شکست مسلمانان و یا صدمه دیدن و از دست دادن اموال و یا طولانی تر شدن بی جهت جنگ می گردند از جمله کسانی اند که مردم را از راه خدا جلوگیری می نمایند.
شما به خدا! ای فدائیان اسلام و ای فرزندان امام خمینی و ای غیرتمندانی که بی دریغ از جان و مال و ناموس مسلمانان و کشورهای اسلامی حمایت می کنید نگذارید که اعمال تان که هم چون خورشید می درخشد و همانند برف سفید است و مثل کوه ها سنگین است، دچار هوی و هوس و غرور و ریا و خوشگذرانی های سطحی و زودگذر و حیف و میل اموال و ... شود و موجب تیرگی و سبکی آن اعمال گردد.
خداوند می فرماید مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هواپرستی و خودنمایی خارج شدند نباشید. همانا که هدف شان جلوگیری مردم از راه خدا بوده و خداوند به کارهایی که این گونه افراد انجام می دهند محیط است و از اعمال شان باخبر.
ای عزیزان و دوستان انقلاب دست از تفرقه و شخصیت گرایی بردارید و نگذارید که دشمنان دین و قرآن که می خواهند انقلاب اسلامی را نابود کنند به خاطرشما موفق شوند. اکنون جنگ به برهه حساسی رسیده است و اکنون این خون آشام لذت خود را در از بین بردن شما و دین و قرآن می داند پس بر شماست که از میهن و کشور و ناموس خود دفاع کنید و اگر در این کار سستی کنید دشمن آن قدر قوی خواهد شد که همه شما را نابود خواهد کرد ای عزیزان گوش به حرف مسئولین مملکت بدهید و هرچه را که آن ها می گویند انجام بدهید.
وصیتم به دوستانم: اکنون چشم امیدم و همرزمانم به شماست و مسئولیت شما نسبت به انقلاب بیشتر شده است پس بر شماست که در آینده همان طور که شایسته است در خدمت انقلاب باشید و حافظ خون شهیدان و نگهبان دین اسلام و ره پیمانان راه حقیقت و راه حسین باشید تا به سعادت دنیوی و اخروی برسید.
وصیتم به پدرم: پدرجان، همواره و در همه جا و در هر لباسی که هستی خدمت به انقلاب را که ثمره خون هزاران شهید و معلول و اسیر است فراموش مکن و تمام سخنان و کارهایت برای انقلاب و اسلام باشد. و برای این که به سعادت بزرگی نایل آیی شیوه پیامبر را در پیش گیر و مانند او زندگی کن ان شاءالله زحماتی که برای بنده حقیر کشیده ای اجر بزرگ در پیش خدا خواهد داشت و ثوابی بزرگ.
وصیتم به مادرم: مادرجان من راه حسین(ع) مرگ من مرگ حسین است. با عشق حسین(ع) به جبهه آمدم با عشق او شهید خواهم شد. هم چنانکه با عشق او تولد یافتم و با عشق او زندگی کردم بنابراین در مرگ من که مرگی افتخارآمیز و پرعظمت است، هم چون کوه استوار باش و درس زندگی را از زینب(ع) بیاموز و اگر خواستی برایم گریه کنی فقط به یاد من نباش بلکه برای حسین و یارانش و تمام شهیدان انقلاب گریه کن.
به امید پیروزی حق علیه باطل.
والسلام
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار.
رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان
راه ما راه حسین(ع)، مرگ ما مرگ حسین(ع) است.
مصطفی صادق
.gif)
.gif)