داود صلاتی آرانی
جعفر
بسیجی
معلم
1342/02/20
آران وبیدگل
1362/07/29
مریوان
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
داود صلاتی در سال 1342ش، در شهر آران و یک خانوادهى مذهبى دیده به جهان گشود. او در ایام تحصیل یکى از ممتازترین دانش آموزان از لحاظ اخلاقى و آموزشى بود. با شروع انقلاب اسلامى، با توجّه به روحیه ى اسلامی که داشت، در راهپیمایىها و تظاهرات شرکت میکرد. پس از اخذ دیپلم در تابستان 1360ش در آزمون سراسرى تربیت معلّم وزارت آموزش و پرورش شرکت کرد و براى گذراندن دوره ى تربیت معلّم به اصفهان رفت. در حین تحصیل با گذراندن دوره هاى آموزش نظامى به عنوان بىسیمچى با روحیه اى عالى عازم جبهه ها شد. در عملیات بیت المقدس و رمضان شرکت کرد.او پس از عملیات رمضان به آران بازگشت و طبق حکم آموزش و پرورش اصفهان در یکى از مدارس اصفهان مشغول به تدریس شد و بعد از اتمام مدارس براى سومین بار، عزم خود را جزم و به جبهه هاى جنوب رفت.
او که همیشه آرزوى شهادت داشت و این آرزو را در نمازها و مناجاتهایش با معبود خود درمیان مىگذاشت. سرانجام بعد از انتظارى طولانى در چهارمین سفر خود به جبهه هاى نبرد حق علیه باطل به تاریخ 1362/7/29، مطابق با سیزدهم محرّم الحرام، در عملیّات والفجر چهار، در حالى که بی سیمچی گروهان حمزه، گردان امام محمّدباقر علیه السلام بود، به سوى معبود خود پر گشود.
یادش برای همیشه جاودان باد
روحش شاد، یادش گرامى و راهش مستدام باد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ما در راه اسلام از شهادت نورچشمان مان هراسي نداريم و سند ما پدران ومادران شهداي عزيز است. «امام خميني»
اللهم اجعل محياي محمد(ص) و آل محمد، و مماتي ممات محمد و آل محمد، اللهم ارزقني شفاعه الحسين(ع) يوم الورود
با درود و سلام بر پيشگاه يگانه منجي عالم بشريت حضرت مهدي(عج) و نائب بر حقش امام خميني و آرزوي صبر و اجر براي خانواده هاي شهدا، مفقودين و اسرا و شفا براي شهيدان زنده (معلولين و مجروحين) و آرزوي فتح نهايي رزمندگان اسلام.
اكنون كه به ديدار معشوق خويش شتافتم و خداوند رحمان و رحيم اين توفيق عظمي را نصيبم كرد، چند سطوري را به يادگار مي گذارم:
مرغ باغ ملكوتم، نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
خداوندا تو خود مي داني كه آگاهانه و مشتاقانه در اين راه قدم نهاده ام، من كه طاقت بر دوش كشيدن رسالت چگونه زيستن را ندارم چگونه مردن را انتخاب نمودم.
خدايا خوف آن دارم كه اين بنده عاصي را به درگاهت نپذيري، اما فضل و كرامتت مرا اميدوار ساخت.
بارالها آمرزنده اي جز تو سراغ ندارم، به كه پناه برم اي پناه بي پناهان، الهي و ربي من لي غيرك. خداوندا حروار با كوله باري از معصيت به سوي تو آمده ام نكند كه نااميدم كني.
پروردگارا، چگونه از عهده شكر اين كه توانستم چند صباحي را در جبهه ها اين دانشگاه الهي و خودسازي باشم برخواهم آمد. بر حسب فرمايش «رهبر عزيزم» مبني بر اين كه جوانان به جبهه بروند وظيفه سنگيني بر دوش خويش احساس كرده، نداي اين نواده حسين(ع) را در حد توانم لبيك گفتم و در اين راه كه راه حسين است گام نهادم. جوانان عزيز، اي فرزندان امام كه امام به شما افتخار مي كند بشتابيد به سوي جبهه ها، تا ديگر رزم آوران خسته نشوند، بشتابيد كه فتح و شهادت در انتظار شماست و اين را مد نظر داشته باشيد كه: ولا يمكن الفرار من حكومتك.
امت شهيدپرور: خداوند متعال منت بزرگي بر شما نهاد كه در چنين برهه اي با چنين رهبري كه تاريخ به خود نديده است، قرار داد. شكر اين موهبت الهي را به جاي آوريد تا گرفتار قهر و عذاب الهي كه بسيار سخت است نشويد. پا به پاي امام، به فرامين ايشان كه همانا دستورات حيات بخش اسلام است كاملاً عمل نماييد.
دل اين پيرمرد روشن ضمير را نرنجانيد. صحنه را خالي نكنيد، مخصوصاً خانواده هاي شهدا كه آغاز بدبختي، كوچك ترين كوتاهي در اين امر، جوابگو بودن قطره قطره خون شهدا را به دنبال دارد.
امت شهيدپرور ايران: همان طور كه امام مان تذكر داده اند، ما از جنگ و آتش هراسي نداريم و آن را دفع مي كنيم همان طوري كه كرده ايم. از تفرقه بين قشرهاي مختلف اين آخرين حربه دشمن كه اكنون تا حدودي دامنگير امت شده است مي ترسيم. از تاريخ عبرت گرفته و از تكرار آن بترسيم. بياييد تا دير نشده است، خود عاملي در اتحاد بين اقشار باشيم. امت دلير ايران: چند صباحي (بيش) به فتح باقي نمانده، فشارها را بيشتر كرده تا صداميان را براي ابد در نطفه خفه كنيد. ملت شريف: پشتيبان روحانيت در خط اسلام و امام باشيد و همواره با آنان مسائل و مشكلات را پشت سر بگذاريد. صفوف خويش را در راهپيمايي ها و تشييع جنازه ها و نمازجمعه ها فشرده تر كنيد و مسائل جزئي را كنار بگذاريد.
پدر و مادر گراميم: هرگز آن زحمات طاقت فرساي شما را فراموش نمي كنم، چه رنج هايي كه در دوران جواني براي شما آفريدم. اميد آن دارم كه حلالم كنيد و در حقم دعا كنيد. خانواده عزيزم: بر اين شهادت افتخار كنيد و بر اين افتخار تواضع، انا الله و انا اليه راجعون، خوب امانتداري كرديد و آخرالامر به دست صاحب اصليش سپرديد.
خواهران مهربانم: زينب وار پيام مرا كه همانا «پاسداري از اسلام و خونم و در خط امام بودن» است، بر دوش كشيد صبر را، صبر را پيشه خود سازيد.
برادر عزيزم: سنگرم را به هر نحو ممكن پر مي كني، رهرو راستين امام باش.
در پايان از تمام دوستان و آشنايان و آنان كه حقي بر گردن من ضعيف دارند حلاليت مي طلبم و براي همه آن ها فلاح و رستگاري آرزو مي كنم.
ياران همه سوي عشق رفتند
بشتاب كه در راه نمانيم
اللهم اجعلني من جندك فان جندك هم الغالبون
اللهم اجعلني من حزبك فان حزبك هم المفلحون
اللهم اجعلني من اوليائك لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
عبدالعاصي: داود صلاتي
پنج شنبه: 14/ 07/ 62 مطابق با 28 ذي الحجه 1403 قمري
سنندج پايگاه هفتم تير