نجات ا... افروز
اسداله
پاسدار
نظامی
1338/08/30
آران وبیدگل
1360/06/23
ارتفاعات بازی دراز
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
بسم الله الرحمن الرحیم
« وَ قاتِلوا فی سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یُقاتِلونَکُم وَ لا تَعتَدوا انَّ اللهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین »
در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برمی خیزند جهاد کنید لیکن ستمکار نباشید که خدا ستمگر را دوست ندارد .
- خدایا ! از لحظه های عمر ما بگیر و به عمر اماممان بیفزا .
درود فراوان بر رهبر کبیر انقلاب ، امید مستضعفان جهان ، درود فراوان بر ملّت غیور و مستضعف ایران .
سلام بر سربازان و پاسداران و دیگر نیروهای مسلح که با نثار خونشان یک بار دیگر در بدن مردة جامعه روح حیات دمیدند .
سلام بر پدران و مادران شجاع که با قربانی کردن فرزندان خود ، درخت اسلام را آبیاری کردند و سلام بر تو ای خمینی که بار سنگین این انقلاب را به دوش داری .
اینجانب نجات ( رضا ) افروز بر حسب وظیفه ای که داشتم روانة نبرد شدم . نبردی که کفر علیه انقلاب اسلامی ما حمله ور شده وظیفة ماست که برخیزیم و او را نابود کنیم و پرچم اسلام را را بر پای داریم و باز وظیفة ما است علیه آن هایی که امروز قسمتی از جهان را به آتش و خون کشیده اند و کُشت و کُشتار به راه انداخته اند برای این که در چپاول ملّت ها و بلعیدن سرمایه ها ودست رنج آنان بر یکدیگر سبقت گیرند و کشورهای ضعیف و عقب افتاده را تحت سلطه و اسارت خود در آورند ، قیام کنیم و آن ها را نابود و به زباله دان تاریخ بیندازیم .
امیدوارم که خدا گناهان من را ببخشد و قدرت من را زیادتر کند تا بتوانم هر چه بیش تر علیه نیروی کفر همان طور که مکتبم به من آموخت بجنگم و با نثار خون خود بتوانم ذرّه ای از این مسئولیّت بزرگی را که به دوش من است انجام دهم تا قرآن بر جای ماند و شما نیز بخواهید از خدا تا دعای من مستجاب گردد و انقلاب اسلامی ما به سر تا سر جهان صادر گردد .
- امّا شما ای جوانان و دوستان من ! هوشیار باشید و درست فکر کنید و در آغوش اسلام زندگی کنید . از اتلاف عمر و از پرورش دادن خیالات خام در سرها بپرهیزید . مانند جوانانی باشید که در راه خدمت به اسلام مخلص بوده اند و برای هدف اسلام دست از جان کشیدند و هم چون امام حسین (ع) باشید که برای حیات اسلام خود را در کام مرگ افکند و تشنه جان داد .
- و امّا تو همسرم ! دلم می خواهد زینب وار زندگی کنی و خوشحال باش که من در راه خدا قربانی شدم .
- و امّا پدرم و مادرم ! می دانم که شما انتظار برگشت من را دارید و امّا من انتظار برگشتن را ندارم . تنها آرزویم این است تا آن جا که می توانم در نابودی دشمن سهم بیش تری داشته باشم و موقعی که قدرت و توانم را از دست دادم امیدوارم که شهادت فی سبیل الله نصیب من گردد و بس . پدرم و مادرم که شما را از جان خود بیش تر دوست دارم امیدوارم که زحمات و ناراحتی هایی را که برای شما بعضی مواقع بوجود آوردم نادیده بگیرید و من را ببخشید. « إن شاء الله »
- پدرم و مادرم ! خواهشی که از شما دارم این است که شما ناراحت نباشید برای این که ناراحتی شما باعث خوشحالی دشمنان اسلام می شود .
- پدر و مادرم ! من از شما یک سؤال دارم ؟ آیا اگر یک شخصی امانتی به شما بسپارد شما دلتان نمی خواهد که آن امانت را هر چه زودتر به صاحبش برگردانی ؟ من می دانم جواب می دهی بلی . مادرم و پدرم ، من نیز امانتی بودم در نزد شما و شما نیز این امانت را به صاحبش برگردانید و فقط شما از خدا بخواهید که این قربانی ناقابل را از شما قبول کند .
- و امّا خواهران و برادران عزیزتر از جانم ! امیدوارم که از ناراحتی هایی که بعضی مواقع برای شما به وجود آورده ام بگذرید و من را ببخشید و هیچ ناراحت نباشید چون که انسان باید بمیرد چند سال کم یا زیاد . چه بهتر که انسان چند سال زودتر از این از دنیا برود و این زودتر رفتن با مُردنی با عزّت و شرافتمندانه همراه باشد و ضمناً از دوستانم و تمام افرادی که با آن ها به نحوی تماس داشتم بخواهید که من را ببخشند .
با امید پیروزی و موفّقیّت هر چه زودتر مسلمین
نجات افروز – سر پل ذهاب – شیشه راه
امضا 1360/4/31
روحش شاد و راهش پررهرو باد !