مهدی فریدونی بیدگلی
حسینعلی
سرباز سپاه
1342/10/01
آران وبیدگل
1363/07/29
میمک
گلزار شهدای امام زاده حسین (ع) بیدگل
مهدی فریدونی آذر ماه1342/10/1 در خانوادهای اصیل و مذهبی در بیدگل پا به عرصه گیتی نهاد. دوران طفولیت خود را در دامان پر مهر و محبت مادر و همگام با تربیت و ارشاد پدر خویش سپری کرد. پس از اتمام این دوره برای تحقق بخشیدن به سخن پیامبر اکرم(ص) مبنی بر «اطلب العلم من المهد الی اللحد» راهی دبستان شد.
او خرداد ماه سال 1354 اولین مرحله از تحصیل را با موفقیت پشت سر گذاشت. در این مرحله از زندگی علاوه بر فراگیری علم و دانش به کمک پدر خویش در امر کشاورزی شتافت.
او علاقه ای وافر به جلسات مذهبی و کلاسهای درس قرآن داشت و با شوقی وصف ناپذیر در اینگونه مجالس شرکت میکرد و دوستان خود را نیز دعوت به این امر مینمود. وی مجدداً برای ادامه تحصیل در سال 1356 وارد مدرسه راهنمائی شد ولی بنا به مشکلات اقتصادی و مالی از ادامه تحصیل منصرف شد و به شغل شریف کشـاورزی مشغول گـردیـد، تـا اینکه سال 1357 زمزمه دلنشین انقلاب اسلامی در اقصی نقاط مملکت اسلامی ایران طنین افکند و موجهای خروشان ملت از هر سو به غرش در آمد و لرزه بر اندام ديو صفتان و طبلهای توخالی و مزدوران استعمار انداخت. مهدی نیز در این زمان همگام و همصدا با مردم در راهپیمائیها و تظاهرات گسترده شرکت جست و مسئولیت خطیر خویش را در این برهه حساس از زمان، به نحو چشمگیری به انجام رساند. با ورود امام و پیروزی انقلاب چشم ابرقدرتان و جنایتکاران به ایران دوخته شد.
پس از تجاوز عراق به كشور اسلامي مهدي نيز با شرکت فعالانه و گسترده خود در پایگاه صاحب الزمان(عج) به دعوت رهبر خود لبیک گفت.
و مدتی در پایگاه فوق الذکر فعالیت چشمگیر و فراوانی داشت تا اینکه به خدمت زیر پرچم فراخوانده شد. او برای گذراندن خدمتش تصمیم به انجام وظیفه در لباس سپاه گرفت و سرانجام در تاریخ 1361/10/15 به خواسته خود جامه عمل پوشاند و با طی کردن دورۀ آموزشی در پادگان الغدیر اصفهان به لشکر مقدس امام حسین(ع) مستقر در شهرک دار خوئین اعزام شد و در گردان زرهی مشغول فعالیـت شـد. مهدی با آموزش سلاحهای سنگین، هم عزم با دیگر همرزمانش، خود را برای عملیات والفجر یک آماده می ساخت. از آن پس راهی جبهه فکه شد و در عملیات مذبور شرکت كردو مجدداً به شهرک دارخوئین مراجعت نمود.
پس از چندی مهدي همراه با لشگر به غرب روانه شد و در عملیات والفجر 2 و 3 شرکت نمود و پس از پایان عملیات به جنوب بازگشت و در عملیات های والفجر 5 و 6 شجاعانه و دلاورانه حضور پیدا کرده و به پیکار با دشمنان دین و میهن پرداخت. پس از پیروزی عمليات خیبر مدتی مسئول پدافند جزیرۀ مجنون شد و خدمات زیادی را در این جایگاه انجام داد.
مهدی فریدونی شجاعتها و شهامتهای بی مانندی را در طول اقامتش در جبهه از خود به معرض نمایش گذاشت که زبان از وصف آن قاصر است. وی حقیقتی از خود بجا گذشته بود و عاقبت پس از حماسه آفرینیهای شکوهمند و پر بار موفق شد به وجه الله نظر افکند و از قفس خاکی بدن آزاد و به گلشن رضوان الهی قدم نهد.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله
امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
با سلام و درود به رهبرکبیر انقلاب اسلامی و سلام بر شهدا راه حق و حقیقت و سلام بر ملت رزمنده ایران سخنم را آغاز می کنم.
یارآن چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
در بیابان گر شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش هات گر کند خار مغیلان غم مخور
اول پیام من به جوانان قهرمان و مبارز، نکند که شما در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان نکند در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر امام حسین(ع) در راه حسین در میدان جنگ با هدف شهید شد.
خدایا، خداوندا من از آن زمانی که به جبهه آمدم و قبل از آمدن به جبهه هرگونه قدمی را برداشته ام برای تو بود و در راه تو ان شاءالله کشته می شوم نه برای شخص بلکه برای تداوم انقلاب و به خاطر دینم جانم را نثار می کنم که دین خود را ادا کرده باشم.
ای مادران: مبادا از رفتن فرزندتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل هفتاد و دو شهید را کرد.
همه مثل خاندان (وهب) جوانان تان را به جبهه بفرستید و جسد او را هم تحویل نگیرید چون مادر (وهب) فرمود سری را که در راه خدا دادم تحویل نمی گیرم.
برادران استغفار و دعا را فراموش نکنید که درمان همه دردها است و توجه داشته باشید که دشمن در بین شما تفرقه نیندازد و خود را تسلیم رهبر سازید و با روحانیت همکاری کنید و خود را از روحانیت جدا نکنید که اگر چنین باشد روز بدبختی مسلمانان است و روز جشن کافران.
ای پدر و مادر عزیز من با اجازه شما به مدرسه خودسازی(جبهه) رفتم مبادا که در هنگام نبودن من در خانه احساس کمبود کنی، صبور باشید که خداوند تبارک و تعالی صابرین را دوست دارد. مبادا به خاطر از دست دادن فرزندتان منتی بر کسی بگذارید و از انقلاب بیش از حد توقع نابجایی داشته باشید.
ای ملت شهیدپرور این وظیفه شما است که این طور تا به حال از این انقلاب حراست کرده اید و نگذاشته اید کسی خیانتی وارد کند حالا هم نباید کوچک ترین فرصتی به این منافقین بدهید که بتوانند ضربه هایی وارد کنند. همه شما پیرو خط سرخ امام باشید و عظمت او را بیابید و صداقت و اخلاص خود را هم چنان حفظ کنید.
اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط سرخ امام نیستند بر تشییع جنازه من حاضر نشوند. ای مردم، ما مثل حسین(ع) در محاصره اقتصادی و نظامی قرار گرفته ایم و راه آزاد شدن خیلی آسان است با یک بلی گفتن و به رسمیت شناختن مظهر کفر و ظلم یعنی آمریکا و روسیه و تن دادن به ذلت و خواری و بردگی آن ها، هم از محاصره اقتصادی و هم از نظامی نجات پیدا می کنیم. اما مگر می شود پیرو امام حسین(ع) و فرزند پاکش امام امت بود و این چنین انتخاب کرد.
ای دوستان و آشنایان و ای مردم شهیدپرور: من از شما می خواهم که نمازجمعه را ترک نکنید که بزرگ ترین سلاح ما می باشد.
برادران عزیز گرچه دنیا زیباست و دوست داشتنی است و انسان را به طرف خود می کشد اما خانه پاداش الهی (خانه آخرت) خیلی از دنیا زیباتر و عالی تر است و آخرت را از جان و دل می پذیریم.
و اما ای پدر و مادر مهربانم، از شما می خواهم که اگر حق فرزندی به شما ادا نکردم شما مرا حلال کنید.
مادرجان، هروقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا این که بر سر قبر من بیایی آن لحظه به فکر کربلای حسین(ع) باش که در آن زمان با کافران و ستمکاران برای برجا ماندن اسلام و آزادی تمام مسلمان ها چگونه فرزندان عزیزشان را تقدیم حق تعالی کردند.
ای همسرم از تو می خواهم که اگر در این زندگی کوتاه مدت ناراحتی و بدی از من دیدی مرا ببخش و از این که همسرت در راه خدا شهید شده است ناراحت نباش. می دانم که برای شما سخت است اما مکتب ما اجازه نمی دهد که کشور ما در تجاوز باشد و ما در خانه باشیم. از شما می خواهم که محمدم، آن پاره جگرم را چنان بزرگ کنی و تربیت کنی که آینده یک سرباز اسلام باشد و از خون شهیدان پاسداری کند.
از تمام برادران و خواهرانم طلب حلالیت می کنم و ناراحت من نباشید و هم چنان زینب وار زندگی کنند.
اگر از خرج بعد از من چیزی ماند هرگونه که شرع اسلام دستور می دهد عمل نمایید.
محل دفن امامزاده هادی بیدگل اگر خانواده ام قبول نکند هر کجا خودشان خواستند.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
برادر کوچک شما
مهدی فریدونی