احمد قندیانی آرانی
محمد
بسیجی
1335/08/30
1361/05/07
پاسگاه زید
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
احمد قندياني در سال 1335/9/1 در آران در آغوش گرم خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود.
او بعد از گذراندن دوره ابتدايي برای كمك در امرار معاش خانواده اش موفّق به ادامة تحصيل نشد.
در دوران انقلاب اسلامي با فعّاليّت هاي مذهبي اش سعي در ادای سهم خود در انقلاب اسلامي مي نمود.
با شروع جنگ تحميلي از همان اوايل داوطلبانه به سوي جبهه هاي نبرد شتافته و در جبهه هاي جنوب، سرپل ذهاب، عمليات شوش، دارخویين و كوشك شركت كرد و بالاخره در عمليات رمضان در تاريخ 1361/5/7 از ناحيه سر مورد اصابت آتش دشمن زبون قرار گرفته و نامش در دفتر جاويد شهادت به ثبت رسيد.
گفتني است كه در همين عمليات، برادرش عبّاس قندياني آراني نيز به فيض عظماي شهادت نائل گرديد.
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم رب الشهداء و الصدیقین
و به نام اللّه پاسدار حرمت خون شهیدان
قال اللّه التعالی ؛
« وَ لاَ تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ أموَاتاً بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون »
آل عمران – آیه 169
هرگز کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید ، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده شوند .
- ای ملّت عزیز ! قدر این ابرمرد را بدانید ، از بیانات گهربارش استفاده کنید که به راستی خداوند حجت عظیمی به ما داده و در این برهه از تاریخ چنین رهبری به ما عطا فرموده است قدرش را بدانید تا فردا روز جزا خداوند سرافکنده و شرمسار نباشیم همیشه گوش به فرمان امام باشیم و از این نعمت گرانبها که خداوند نصیب ما کرده است حداکثر استفاده را بنماییم .
- امام فرموده است : « چشم امید من به شما جوانان است » ما نیز او را تنها نخواهیم گذاشت و یار و یاور او خواهیم بود و این خطّ سرخ را که هزار و چهارصد سال است ادامه دارد تداوم خواهیم بخشید .
- برادران ! ما این راه را آگاهانه انتخاب کرده ایم و آن را به عنوان یک وظیفه انجام می دهیم .
- پدر و مادر عزیزم ! از این که حس می کردم که در مکان راحت قرار بگیرم و در سنگر نباشم غمگین بودم . من نمی توانستم به خود بقولانم که برادرانم در مرزها شهید می شوند و من هر روز شاهد این باشم که فلانی شهید و فلانی زخمی شد .
چگونه می توانستم مشاهده کنم که هر روز بهترین جوانان ما شهید می شوند و من به کارهای روزمره مشغول باشم . می دانم که از دست دادن من شاید برای شما غمگین باشد . مگر غم از دست دادن امام حسین (ع) بر حضرت فاطمه (س) سنگین بود ؟ مگر آن ها شهید نشدند تا دین اسلام برپا باشد ؟ من هم طبق وظیفه خود از آقا و سرورم امام حسین (ع) درس مبارزه و جهاد و شهادت را آموخته و پیروی کردم ، من آموختم که زندگی مادّی نکبت بار است و نباید که مرگ مرا فرا گیرد . آیا انسان بیش از یک دفعه می میرد ؟ پس چه بهتر است که مرگ در راه خدا باشد .
- همسر عزیزم ، افتخار کن و بر خود ببال که من شهید شدم . برایم اشک مریز زیرا تو همسر یک سربازی . تو مانند زینب (س) بردبار باشد و سعی کن دو فرزند مرا همانند دو فرزند زینب (س) که در روز عاشورا فدای برادرش امام حسین (ع) و در راه خدا نثار کرد تربیت کنی ، اگر من شهید شدم ، دو فرزند مرا لباس شاد بپوشان .
- برادران عزیزم ! پیوسته در راه خدا و اعتلای اسلام عزیز کوشا و تمامی فرامین امام را به جان و دل پذیرا باشید و بدانید که زمان ، زمان حسین (ع) است و ایّام ، ایّام عاشورا .
- خواهران عزیزم ! حجاب و عفّت و پاکدامنی را سرلوحة زندگی خود قرار دهید و همیشه فاطمه وار و زینب وار زندگی و مبارزه کنید .
- چند وصیّت دیگر به خانواده ام ؛
- همسر عزیزم ! پسرم حبیب اله را می خواهم به مدرسه بفرستی و بعد در حوزه علمیّه درس بخواند و دخترم طاهره را با عفّت و حجاب بزرگ کنی .
- برادران و خواهران ! امیدوارم که دست از امام امّت برندارید و گوش به فرمان امام و روحانیّت مبارز باشید و فریب منافقین را نخورید ، مساجد را خالی نگذارید که مسجد سنگر است . به مجالس دینی بیش تر بروید ، در نماز جمعه ها شرکت کنید ، دعای کمیل را حتماً بخوانید و رزمندگان اسام را دعا کنید .
امضا : احمد قندیانی آرانی