رضا کاظمی آرانی
یداله
سرباز ارتش
1339/08/06
آران وبیدگل
1361/01/05
رقابیه
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
در سال 1339 در خانوادهای مذهبی در آران پا به عرصه حیات گذاشت. دوران دبستان خود را در مدرسه بونصر شیبانی به پایان رسانید و در هر تابستان در کار خشکشویی به پدرش کمک میکرد و در سال 1350 در مدرسه راهنمایی نظام وفا تحصیل را ادامه داد. در این دوران به همراهی پدر با مساجد و هیئت آشنا شد و در مراسم مذهبی شرکت میکرد و به فراگیری قرآن و مداحی اهل بیت پرداخت با اتمام دوره راهنمایی و آغاز مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی پهلوی به همراهی دوستان به مجالس سخنرانی و مراسم راهپیمایی قدم نهاد و در سال 1354 برای ادامه تحصیل در رشته مکانیک عمومی، هنرستان فنی کاشان ثبت نام نمود و مشغول به تحصیل شد و در حین تحصیل به مبارزات خود هم ادامه میداد و در صفوف اول تظاهرات شرکت میکرد و با درست کردن بمب های دستی به مقابله با مأمورین شاه میپرداخت تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید او در سال 1359 از هنرستان فنی فارغ التحصیل شد. فعالیت خود را در جهاد سازندگی آران و بیدگل آغاز نمود و با شروع جنگ تحمیلی وارد بسیج شد و در حد توان خود با بسیج همکاری میکرد.در این دوران فعالیت او در محل و مسجد شکل گستردهای گرفت و اخلاق خوب او مشوق جوانان محل بود. او برای گذراندن دوره ضرورت به ارتش اعزام شد و این شور و شوق جبهه رفتن را در قالب سرباز وظیفه در ارتش جبران و در جبهه ها حضور پیدا کرد و بعد از یکسال حضور مداوم در جبهه نبرد با دشمن تجاوز گر در تاریخ 61/1/5 در جبهه رقابیه به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت بود نائل آمد.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
بسم الله الرحمن الرحیم
« و به نستعین انه خیر ناصر منتجبین و ماتوفیق الا باللّه علیه توکلت و الیه انبیا و صل اللّهم علی ولیک الاعظم صاحب الامر و الزمان و عجل فی فرجه »
- به نام خداوند بخشنده مهربان ، از او کمک می خواهم که همانا او بهترین
یاری کننده درماندگان است و آن چه توفیقمان شده است ، نیست الّا از او و
بر اوست توکّلمان و به سوی اوست بازگشتمان .
- سلام و درود به ولی امر ، فقیه الله ، اعدلِ عارفِ کامل امام عظیم الشان خمینی دامه ظله که سر و جان بی ارزش و حقیر فدایش ، او که قلب مردة ما را به مسیر احیا هدایت کرد و اوامر و اغلال را گردن امّتی بگسلید و فرو انداخت خصوصاً در شرایط خاصّی که همه ریشه های گندیده نقاب را از چهره برگرفته اند و بعد از مدّت ها شیطنت و عوام فریبی در مقابل ولایت مطلقه اش به خیال خود صف کشیده اند غافل از آن که تندباد توفنده ایمان و اخلاص امّت رزمنده ما شجره خبیث آن ها را به زودی زدود و به یاری حق سرنگون خواهد ساخت .
« إن شاء الله »
- وظیفة همه ماست که در کوچه و خیابان نام او را به عظمت یاد کرده و با کمال قدرت پوزة بدخواهان و بدگویان او را به خاک والا به خون برکشیم و لحظه ای سکوت و قعود و بی اعتنایی ، نشان بی اعتنایی و بی توجّهی به احکام شریف اسلامی عزیز و خون شهدای بزرگوار انقلاب اسلامی است . تجربه نشان داده است که هر کجا امام بنا به مصالحی سکوت اختیار فرموده اند ما از معرفت حق و سبیل رشد عاجز و بعضاً محروم مانده ایم و حق آن است یک بار امر خود را به واگذاریم و به اولویت شرعی و عقلی او گردن نهیم .
- سلام به پیشگاه رهبر انقلاب که چنین مبارزه ای را به ما آموخت و شرف و عطوفت به ما عطا کرد . هیهات که بیست سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچه ایم زیرا که از نعمت هایی که به من داده سپاسگزاری نکرده ام و
شرمنده ام و بیش تر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کرده ام که امام و رهبر و مرجع تقلید روح خدا خمینی بت شکن توفیق نیافتم تا ایشان را از نزدیک زیارت کنم توفیق نیافتم آن طور که باید در گفتارش تفکّر کنم و توفیق نیافتم که بیش تر بشناسمش افسوس و صد افسوس که با او هم عصر بودم ولی از ولایتش بهره نجستم و به فرامینش نیندیشیدم .
- درود و سلام به روان پاک شهدا که معنی « انا للّه و انا الیه راجعون » گشتند ، چرا که درک کردن از خدا هستند و در راه خدا فداکاری کردند و به او رجعت نمودن و فهمیدند که هرچه دارند از خدا دارند ، اگر زندگی دارند خدا داده است ، اگر اولاد دارند خدا به آن ها اعطا کرده است و اگر ثروت دارند خدا به آن ها عطا کرده است و همه چیز را خدای تبارک و تعالی اعطا فرموده است . آن ها به این معنی ایمان آورده اند و اطمینان داشتند و سپس مورد بشارت و رحمت و مغفرت خداوند قرار گرفته اند .
« ان الّذین قالوا ربّناللّه ثم استقاموا و تنزل الملائکه ان لاتخافوا و لاتحزنوا »
کسانی که گفته اند پروردگار ما خداست و به دنبال آن استقامت کرده اند فرشتگان بر آنان فرود آیند که نترسید و حزن و اندوه به خود راه ندهید .
- سلام درود به قهرمانان و شهیدان زنده و خانواده های شهدا که اماممان در دیدار با آن ها فرمود : « شما رهبران این نهضت هستید و ما از غافله عقب مانده ایم . من با کمال صداقت اعتراف می کنم به این که ما سندی بر ادعایی اگر بکنیم نداریم و شما عزیزان بدون ادعا و بدون توقّع مدح و ثنا و بدون توقّع پاداش تعهّد خودتان را به اسلام و قرآن کریم ثابت کردید . شما و شهیدان این ملّت و بازماندگان شهدا در محضر خدا با یک سند ثبت شده وارد می شوید و ما هم چون سندی را نداریم سعادت مال شماست و مال بستگان شماست و مال شهدا و مال بازماندگان شهدا » .
- به لطف خدا در تاریخ 1360/11/19 وارد دانشگاه گردیدم و آن خطّ اوّل جبهه بود . دانشگاهی که نظیرش را در هیچ کجای دنیا نتوان پیدا کرد . دانشجویان را از اقصی نقاط کشور پیر و جوان ، ترک و فارس ، عجم و عرب ، کرد و لر و ... به
آن جا آمدند . پیرمردانی که با هشت سر عائله یا بیش تر می باشند و محاسن بر گونشان بر چهره نورانی شان می درخشد و یادآور حبیب بن مظاهر در کربلای حسینند و حالات و نگاه های بازگو کننده عمیق ترین مفاهیم عرفانی و سلوک سالکان راه حق می باشد . مواد درسی این دانشگاه عبارت است از درس توحید و خداشناسی ، عرفان و معرفت ، ایثار و فداکاری ، پشتکار ، از خودگذشتگی ، درس تقوا و تهجّد ، درس معاشرت و مردمداری و ... .
دانشگاهی که در آن هر کس به اندازة ظرف وجودش بهره می گیرد ، بهره هایی که هیچ لذّتی نمی تواند جایگزینش گردد و « به جرأت باید بگویم که دیدن لااقل یک دوره کوتاه این دانشگاه برای خودسازی انسان بر همگان لازم است » زیرا در این دانشگاه بسیاری از مسائل را که در قالب الفاظ و کلمات نمی توان یافت به عینه دیده می شود و عالی ترین درس توحید و خداشناسی را می آموزد و آن چنان است که انسان ره صد ساله را یک شبه طی می کند و تمام وجودش می بیند و
می خواهد « تا خدا نخواهد هیچ اتّفاقی نمی افتد » . « عالی ترین نمره در این دانشگاه ها نمره شهادت است ، هر کس که به بهترین وجه توانسته باشد دروسی را گذرانده باشد می تواند عالی ترین نمره را کسب کند و از این رو رقابت عجیبی در سبقت گیری برای کسب نمره وجود دارد . هر کس سعی می کند که خود را خالص تر و بی ریاتر کند ، خود را از هرگونه آلودگی و زشتی مبرا سازد . از آلودگی که سخن می گویم در این این جا آلودگی مفهوم دیگری را دارد و آن بیش تر همین وسوسه های شیطانی است که صرفاً از ذهن می گذرد و عموماً در عمل
نمی تواند مؤثر گردد زیرا آنان دیگر دوستان خدا شده اند و گفته ها و
شنیدنی هایشان گفتن و شنیدنی خدایی گشته است در نتیجه از خطا به دور است ».
در حدیث قدسی آمده است که : بندة من هیچ وسیله ای محبوب تر از انجام آن چه را که بر او واجب کرده ام برای تقرّب و نزدیک شدن به من ندارد . به درستی که بندة من توسّط بجا آوردن نافله ها و مستحبّات به من آن قدر نزدیک می شود تا آن که او را دوست می دارم و چون او را دوست داشتم ، من کور او می شوم که با آن ... متن ناخوانا ... می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گویم و دست او می شوم که با آن حمله می کند . اگر مرا بخواند اجابتش می نمایم و اگر از من چنین تقاضا کند به او عطا می کنم .
- سنگرها با عکس هایی از امام و یارانش و دیگر شهدا و پوسترهای مختلف تزئین شد بود . در این دانشگاه بی نظیر که قلمش رگبار مسلسل ها و خمپاره ها ، مرگش خون پاکبازان و از خودگذشتگان ، کاغذش خاک کربلاهای ایران ، حافظه اش تاریخ خونبار و سراسر مظلومیّت تشیّع سرخ علی (ع) ، یادآورش رهروان خطّ شهادت و معلّمانش سرور آزادگان ، سالار شهیدان ، حسین فاطمه (ع) است .
وقتی که دانشجویی به درجه عالی شهادت نائل می گردد در حالی که سرش از بدن جدا گشته و دست و پایش هر یک به طرفی پرت گشت و بدنش نیز تکه تکه گشته ، همکلاسی هایش با قلبی سوزان امّا حسرت بار به درگاه خدا ناله می کنند و
می گویند « انا للّه و انا الیه راجعون » خوشا به سعادتش که خدا خیلی دوستش داشت . خدایا ، بارالها ، پردروگارا ! ما نیز در این آرزو به سر می بریم .
خداوند فرموده است : « هر کس در جستجوی من درآید مرا می یابد و هر کس که مرا یافت مرا می شناسد و هر کس که مرا شناخت دوستم می دارد و هر کس مرا دوست داشت در دوستی به پایگاه عشق و ایثار قدم می گذارد و چون او در پرستش به من عشق ورزید من هم در رحمت به او عشق می ورزم و عاشق کوی من سرانجام کشته راه من خواهد شد و آن کس که به تیر محبّتم به قتل برسد خونبهای او هستم و آن را که خونبهایش به عهدة من باشد من خونبهای او هستم . - در اینجا درباره کسانی که برای رسیدن به لقاالله و ملاقات حق سر از پای
نمی شناسند و برای رضای خدا می جنگند در هنگام شهادتش که دیگر ضربه های ناجوانمردانه دشمن بر پیکرشان کاری می گردد مصداق این روایت شریفه را که در کتاب مجمع البیان از رسول اکرم (ص) نقل می کند می یابم : « فتکون الطعنه و الضربه علی الشهید اهون من شرب الماء البارد فر یوم الصائف » ضربات دشمن بر پیکر شهید آرام تر و گواراتر از آب خنک در روز گرم تابستان است .
- رمز و ملاک این همه قداست ها ، ارزش ها و حماسه آفرینی های سپاه اسلام که قلب ها را تکان می دهد و انسان ها را زیر و رو می کند و هر روز و هر لحظه بر خیل جانبازان جمهوری اسلامی می افزاید در چیست ؟ کشته های ما افتخار
می آفرینند و هر یک تنها در شهر و دیار خویش بلکه در قلب همه محرومان و مستضعفان جهان انقلابی عظیم خلق می کنند و روحی تازه به حیات آن ها
می دهند ولی سپاه کفر نه تنها زنده هایشان بلکه کشته هایشان نیز ننگ و نفرت و ذلّت و خواری ایجاد می کند در حالی که سپاه کفر از بسیاری لحاظ با کمک های همه جانبه تمامی خونخواران و دشمنان قسم خورده اسلام و جمهوری اسلامی بسیار مجهزتر و آماده تر است تا آن جا که با ایجاد نهایت رفاه و تجهیزات بسیاری از ... کلمه نامشخص ... را دلخوش کرده اند تا بیایند و بجنگند و شاید اغلب رزمنده تر هم باشند که هستند . چرا در این جا از فاصله حدود هشت کیلومتری که با دوربین نگاه می کنم هم چون غولی بلند و چاق هستند ولی در رو در رویی با یک رزمنده هفده یا دوازده ساله بسیجی چنان خوار و ذلیل می شوند که انگشت به دهان می مانم پس رمز و ملاک این همه عظمت آفرینی ها و اعجاز آفرینی های سپاه اسلام و شکست و زبونی فرار سپاه کفر در چیست ؟
آن چه ثابت شده است رمز و ملاکش فقط و فقط در ایمان و اتّکال به خدای بزرگ می باشد . میزان ارزش و بازدهی و قداست هر عمل به انگیزه و نیّت عامل آن بستگی دارد شاید دو عمل در ظاهر بسیار شبیه هم باشند امّا در میزان ارزی و ثمرات اختلافی فاحش و غیرقابل وصف داشته باشند . در این جاست که انسان با تمام وجودش می بیند و شهادت می دهد که کار فقط و فقط برای خدا ارزش دارد و اثرش باقی خواهد ماند .
- آخرین سخنم مژده و بشارت بزرگی است که به شما می دهم : از تاریخ
22 بهمن تاکنون در انتظار برنامه حمله به سر می بریم چرا که برای 22 بهمن به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب در دست اجرا بود ولی چون مزدوران و کفّار بعثی که قدرت دفاع از مواضع خود را ندارند به فکر حمله افتادن و در حالی که صدام فرماندهی مستقیم لشکریانش را داشت به تنگه چزّابه که در ده کیلومتری شمال غربی بُستان قرار دارد و در جریان نبرد تاریخی طریق القدس به دست نیروهای خود افتاده و دشمن کافر برای بازیابی شهر بستان و جبران شکست مفتضحانه خود تصمیم حمله به این نقطه را گرفت به این تصوّر که از این جا راهی را برای اشغال بستان پیدا کند ؟ ( 1360/11/17 )
مقاومت مردانه بچّه ها باعث شده بود که نیروهای کمکی بتوانند در زیر باران خمپاره و توپ خود را به خطّ مقدّم برسانند ، با آمدن نیروی کمکی آتش نیروهای خودی کمی ضعیف شده بود .
دشمن به تصوّر این که نیروهای ما عقب نشینی کرده اند ، حریصانه خود را به طرف سنگرها روانه کردند امّا چیزی از این خیال نگذشته بود که جبهه در دل شب یک باره آتش گرفت و نبرد تن به تن آغاز شد زمین مالامال از اجساد کشته و زخمی عراقی ها شد که لابلای هم ریخته شده بودن . در زیر آفتاب تازه دمیده ، سراسر زمینیان جلو را می شد دید که چگونه پر از اجساد مزدوران شده بود . این دوّمین حمله عراقی ها بود که شکست می خورد . یک اسیر می گفت : چند روز پیش ... متن ناخوانا ... صدام برای ما سخنرانی کرد و گفت حیثیت عربی ما به خطر افتاده و ما باید به هر ترتیب با تصرّف بستان آن را از خود دور کنیم و هم چنین درباره شدّت این حمله گفت نفرات زیادی را آماده کرده اند و خود صدام فرمانده عملیّات را به عهده دارد .
چند ساعتی از تیراندازی های رو در رو خبری نشد ، گویا نیروهای تازه نفس صدامی دچار تنگه نفس شده بودند نیروهای تازه نفسی ما آمده بودن حماسه بیافرینند ، حماسه مقاومت ما را ، حماسه ای که در آن نه تنها یک قدم به عقب نگذاشتم بلکه به جای آن که آن ها پیشروی کنند ، ما به مواضع جدیدی دست پیدا کردیم این حمله هفت بار تکرار شد که هر بار از اوایل شب صدای توپ و خمپاره را ما در این جا می شنویم . با شروع جنگ از طرف آن ها اکثر نیروهای پشتیبان ما از قبیل تانک و توپخانه از پشت سر ما جمع کردند و به آن محل بردن ولی چند روز است که نیروهای خیلی زیادی آمده اند و انتظار ساعتی را می کشیم که به
یک باره با ... کلمه نامشخص ... کلمه رمز از فرمانده های اسلام سرزمینی به طول تقریبی هفتاد کیلومتر از بستان تا دزفول در آتش قهر خداوندی به دست رزمندگان اسلام حمله ور گردد و نیروهای مزدور بعثی را تا مرز عقب بنشانیم که عرض آن هم حدود هفتاد کیلومتر است و إن شاء الله این حمله قبل از عید شروع گردد . باشد که هدیة ناقابل به پیشگاه حضرت امام خمینی و روح پاک شهدا و خانواده شهدا و ملّت بزرگوار ایران باشد . « إن شاء الله »
با تقدیم از جبهه رقابیه
رضا کاظمی آرانی
روحش شاد و راهش پررهرو باد !