احمد آبانی آرانی
حسن
پاسدار
نظامی
1339/01/01
شهر آران وبیدگل
1362/12/03
جزیره مجنون
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
احمد آبانی سال 1339 در آران متولد شد از همان كودكي از هوش واستعداد خوبي برخوردار بود وبه همين خاطر وقتي به دلايلي در سال 1345 دركلاسهاي پيكار با بيسوادي ثبت نام كرد به علت علاقه وپشتكار وي در يادگيري دروس شاگرد نمونه كلاس معرفي شد، احمد بيش از 9 سال نداشت كه درامتحانات ششم ابتدايي قديم شركت كردوموفق به اخذ گواهينامة شش ابتدايي گرديد، پس از آن درمرحله اي بودكه بايد دردبيرستان ثبت نام مي كرد ولي چون خانواده اش در وضعيت مادي خوبي نبود روزها كار مي كرد وشبها در مدرسه شبانه نظام وفا به تحصيل مي پرداخت . اين وضعيت ادامه پيدا كرد تا زماني كه بخشنامه صادر شد كه كساني كه زير 15 سال هستند نميتوانند شبانه درس بخوانند. بالاخره تاچهارم دبيرستان راهم به اين صورت خواندوبراي سال بعد (درسال 1352 ) جهت ادامه تحصيل روانه كاشان شد وكلاسهاي 5 و6 متوسطه رادركاشان گذراند . احمد درسال 1354 كه بيش از 15 سال سن نداشت در كاشان موفق به اخذ ديپلم طبيعي شد ودرهمان سال دركنكور سراسري شركت وموفق به ورود در انيستيتوي كاشان گرديد، او اولين دانشجو در اولين دوره انيستيتو فني كاشان بود واين دوره را نيز با موفقيت پشت سرگذاشت . مجدداً در كنكور شركت كرده ودردانشگاه كرمان ( در رشته زمين شناسي ) پذيرفته وسپس به اصفهان منتقل شد .اوازسيستم حاكم بر دانشگاه رنج مي برد ولذا باشروع انقلاب فرهنگي ، شادي خاصي به او دست داد. در مدت تعطيلي دانشگاهها جهاد فرهنگي احمد ، در منطقه محروم كهكيلويه شروع شد وبا افراد خائن وضد انقلاب آن ديار به مبارزه پرداخت . اودر سال 1360 به عضويت سپاه كاشان در آمد وبراي دفاع از ميهن اسلامي ، باحضور در مناطق مختلف جبهه جنگ وهمچنين حضور در ميدان مبارزه با اسرائيل ( 3 ماه خدمت در لبنان ) دين خودرابه اسلام ادا كرد وسرانجام در عمليات بسيار مهم خيبر در منطقه جنوب كشور به آرزوي ديرينه خويش رسيد وبه سوي معبود خود شتافت.
روحش شاد، يادش گرامي و راهش مستدام باد.
ا
بسم الله الرحمن الرحیم
« اَشهَدُ اَن لا اِلهَ الّا اللّه وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمّداً رسول اللّه وَ اَشهدُ انَّ علیّاً ولی اللّه »
- خدایا ! تو را حمد و ستایش می کنیم و هر چه بیش تر در آن اصرار و کوشش کنیم کم است که ما را در این موقعیّت قرار دادی که می توانیم کمی از قدرت اسلام را درک کنیم .
- خدایا ! تو را شکر می کنیم که امام را به ما عطا کرده ای که از وجود او
جامعه مان آگاهی پیدا کرده اند و راه را پیدا کرده و در راه اصلی و صحیح اسلام قرار گرفته اند و می روند تا ا سلام را در تمام جهان اشاعه داده و زمینة ظهور حضرت مهدی (عج) را فراهم سازند .
- خدایا ! این رهبر را که صد در صد خالصانه و دلسوزانه برای اسلام کار می کند و این انقلاب را هدایت می کند تا ظهور مهدی (عج) حفظ فرما و به ما شناخت و قدر و منزلت او و این نعمت بزرگ الهی را عطا فرما .
- خدایا ! به ما صبر و پایداری در اطاعت از او ( ولایت فقیه ) مرحمت فرما .
- خدایا ! به قلیل ناآگاهان ما آگاهی عطا کن تا این مانع حداقل از جلو راه برداشت شود .
- صحبتی با پدر عزیز و مهربانم ! پدر جان تو نسبت به من از یک پدر نسبت به فرزند بیش تر حق به گردنم داری و اعتراف می کنم به اندازة یک وظیفة فرزند نسبت به پدر با تو رفتار نکردم و آن عکس هم که گفته بودی که از کربلا بگیرم و بفرستم اگر موفّق نشده ام به خاطر این است که خدا مصلحت ندانسته ولی مطمئن باش که بالاخره به کربلا می روم و اگر کاری به دستم باشد انجام خواهم داد . إن شاء الله
- مادر جان ! زبانم قاصر است از این که از وصف تو بگویم ولی یک مسئله یادم نمی رود که در لب حوض راجع به جبهه رفتنم می گفتی و روحیة جنگ با کفر را در من چند برابر کردی ؛ خدا إن شاء الله به تو اجر و صبر عطا کند . دلم
می خواهد اگر شهید شدم قلباً خوشحال باشی که به آرزویم رسیدم و اگر هم گریه کنی خیلی کم باشد .
- و امّا همسرم ! خدا تو را حفظ کند . خوشا به حال تو که با این شرایط که گفتم حاضر شدی با من ازدواج کنی تا این که بالاخره رسیدی به آن چه که از دل و جان قبول کرده بودی و إن شاء الله با صبری که در این مورد خواهی کرد این مسئله را تکامل بخشیده و اجر عظیم خدایی خواهی برد . همیشه خدا و مسئولیت هایی که از تو می خواهد در نظرت باشد . خدا می داند که دلم می خواهد که مصطفی فردی تربیت شود که یک خدمتگزار خوبی برای اسلام باشد . خواهش می کنم برای این مسئله خیلی کوشش کنی و از پدر و مادر و سایر فامیل ها می خواهم تو را در این زمینه کمک کنند و مصطفی به روش صحیحی تربیت شود . إن شاء الله
- امّا دلیل این که درسم را ادام ندادم این بود فکر می کردم که اگر تحصیلاتم را به بهترین وجه ی هم که به پایان برسانم بالاخره باید به اسلام خدمت کنم ولی مسئلة جنگ در این زمان مهمترین مسئله است برای حفظ اسلام ، و شرکت در جبهه ها بهترین خدمت برای اسلام و من هم تا جنگ باشد نمی توانم فکرم را در درس به کار گیرم إن شاء الله خدا قبول کند . از کلیه برادران دانشجو می خواهم که اگر وارد دانشگاه شده اند هر چه در توان دارند در این راه یعنی کسب علم و تجربه بکوشند و اگر نمی توانند ؛ امروز زمینة خدمت به اسلام از هر نظر فراهم است و راه دیگری را انتخاب کنند و دین خود را به اسلام و شهدا ادا کنند و الّا خدا حسابش باریک است و پای میزان عدل الهی مسئولیم و هیچ عذری هم پذیرفته نخواهد بود چون خدا حجت را بر ما تمام کرده است .
- برادران ! حال که توفیق پیدا کرده ایم بنابراین بیایید اخلاصمان را بالا ببریم تا عبودیّت خود را نسبت به حضرت حق تعالی زیاد کنیم و از مسائلی که باعث تباهی اعمال می شود بپرهیزیم و قلب خود را تصفیه کنیم که راه صحیح این است و زرق و برق دنیا تمام شدنی است و حیله های شیطان زیاد است .
- خواهران ! من هم مثل بقیّة برادرانی که رفتند تأکید می کنم حجابتان مثل سرخی خون شهید است و سایر مسائل شرعی را عمل کنید و هر طوری زندگی کنیم عاقبت می میریم و بعد از مردن حتماً حسابی در کار است .
در پایان از تمام افرادی که حق به گردنم دارند از نظر غیبت و احتمالاً تهمت ، خواهش عاجزانه دارم مرا ببخشند . خداوند إن شاء الله گناهانشان را ببخشد . به هر کسی که جسارت کرده ام عذرخواهی می کنم .
- خدایا ! ظهور حضرت مهدی (عج) را هر چه نزدیکتر بگردان تا حق را در تمام جهان حاکم کند و ریشة ظلم را از روی زمین برکند .
- خدایا ! خدمتگزاران به اسلام و جمهوری اسلام را موفّق بدار.
- خدایا ! شهدای این جنگ را با شهدای صدر اسلام و سیّدالشّهدا محشور بفرما .
خدایا ، خدایا ! تا انقلاب مهدی حتّی کنار مهدی خمینی را نگهدار .
قرض ندارم ( آن چه که به ذهنم می رسد ) ولی اگر کسی ادّعایی داشت ( البته نه زیاد ) چون ممکن است فراموش کرده باشم ، بپردازید .
والسّلام
امضا : احمد آبانی آرانی
اوّلین ساعت روز پنجشنبه 1362/12/4
روحش شاد و راهش پررهرو باد !