رحمت اله کدخدایی
عباس
بسیجی
1341/08/01
1361/05/07
شلمچه-پاسگاه زید
گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد
رحمت اله در اوّل آبان ماه 1341 در نوش آباد به دنیا آمد .
سال سوّم راهنمایی بود که به علّت مشکلات مالی خانواده ، تحصیل را رها نمود و در امر کشاروزی پدر را کمک می کرد . تا این که مدّتی بعد به عنوان کارگر در کارخانه ریسندگی کاشان مشغول به کار شد .
در سال اوّل جنگ صدام علیه ایران بود که ازدواج نمود و عشق او برای پیوستن به صفوف رزمندگان و مدافعان کشور باعث شد که در سال اوّل ازدواج برای آزادسازی خرمشهر از چنگال صدام ( عراق ) عازم میادین جنگ گردد و در همین عملیات مجروح شود .
مجدّداً داوطلبانه در عملیات رمضان در منطقه شلمچه علیه متجاوزین بعثی شرکت نمود . که پس از نبرد سنگین در آن منطقه ، در تاریخ 1367/5/7 به شهادت رسید .
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
وصيّت نامه شهيد رحمت اله کدخدایی : ( شماره 1 )
بسم اللّه الرحمن الرحیم
و بسم اللّه القاسم الجبّارین
- به نام خداوند بخشنده مهربان و به نام خداوند در هم کوبنده ستمکاران .
- با سلام و درود بر تمام شهدای صدر اسلام تاکنون که خون خود را فدای مکتب الهام بخش اسلام کردند و درود بر امام عزیز و گرانبها که خدایا تو را به حقّ مهدی موعود از عمر ما جوانان بکاه و به عمر او بیفزا و سلام بر امّت حزب اللّه که هم چنان در زیر بمب هاي خوشه ای و راکت های مزدوران کفّار مقاومت می کنند و هم چنان با اسلام عزیز بیعت دارند .
- سلام و درود بر تو ای پدر و مادر عزیز ! می دانم که برایتان مشکل است که من به جبهه آمده ام . إن شاء اللّه که خدا صبر و بردباری به شما عنایت بفرماید .
- پدر عزیز و مادر مهربان ! اگر من یک بار به شما حرفی زدم که آن حرف خوب نبوده و یا اشتباهی کرده ام شاید من نمی دانستم به خاطر خدا مرا ببخشید .
- مادر جان ! می دانم که خیلی سخت برایت تمام خواهد شد که من اگر شهید شوم . مادر جان ! نگویی رحمت به خاطر این که از دنیا سیر شده است به جبهه رفته یا وضعمان خوب نبود . نه ، به خدا وضع خیلی خوب بود . پدر و مادر خیلی خوب بودند ، خواهر و برادر و تمام افراد خوب بودند فقط مسئله بزرگی در میان است و آن مسئله این است که باید حافظ اسلام عزیز بود و نگذاشت افرادی چون ریگان و بر ژنف و صدام عفلقي بر کشوری که در حدود ده ها هزار شهید و معلول و مجروح داده هجوم کند و خون فرزندانی که پدر و مادرشان آرزوهایی بر دل داشتند و می خواستند فرزندان عزیز خود را به حجله دامادی ببرند و هم اکنون به حجله شهادت می برند .
- پدر و مادر عزیز ! گاهی صحبتی با شما می کردم ولی شما در جواب به من
می گفتید که تو مگر عهده دار خانه هستی و یا می گفتم چرا فلان حرف هایی را می زنید . به خدا قصدی نداشتم و قصدم این بود که شما اسلام عزیز را بشناسید خلاصله باز می گویم پدر و مادر عزیز و خواهر و برادر و فامیل هایم و
همسایه هایم ! اگر اشتباهی از من سرزده مرا به خاطر خدا ببخشید .
- مادر جان و پدر جان ! باز می گویم افرادی بودند که در زمان طاغوت با من حرفشان شده بود به آن ها بگو از من راضی باشند .
- پدرجان ! پول هایی که از بانک گرفته شده خرج خانه شده پس شما آن ها را
می پردازید و اگر کسی از ما یا از من پول یا چیزی طلب داشت آن را بدهید. پدرجان من از کسی پول یا چیزی نمی خواهم . پدر و مادرجان ! مسئله ازدواج را خودتان هرطوری می دانید حل نمایید به طوری که سر و صدایی در آن نباشد . هرچه دستور دادند شما همان را عمل کنید .
- سلام مرا به کلیه فامیل ها و همسایه ها یک به یک برسانید . چند نکاتی که خواسته من است می نویسم .
10- إن شاء اللّه که ازتمام خطاهایم بگذرید و مرا ببخشید .
چون می خواستم شب به حمله بروم این ها را نوشتم . دیگر عرضی نیست بجز دوری شما . به امید پیروزی رزمندگان بر کفر جهانی به سرکردگی ابرجنایتکار شرق و غرب .
برادر شما رحمت کدخدایی
امضا : 1361/5/5
وصيّت نامه شهيد رحمت اله کدخدایی ( شماره 2 )
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن یُقتَل فِی سَبِیلِ اللهِ أموَاتٌ بَل أحیَاءٌ وَلکِن لا تَشعُرُونَ »
بقره – آیه 154
و کسانی را که در راه خدا کشته می شوند ، مرده نخوانید که زنده اند ، ولی شما نمی دانید .
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند | فرزنـد و عیال و خانمان را چه کند |
دیوانـه کنــــی هـر دو جهانـــش بخشــی | دیوانه تو هر دو جهــان را چه کنـد |
- با سلام و درود فراوان نثار شهدای از جان گذشته که فقط به خاطر امام عزیز خون خودشان را بپای اسلام عزیز ریختند و به تمام مستکبران جهان اعلام کردند که ما هرگز فریب توطئه های دروغین شما را نخواهیم خورد و با خون سرخمان جواب شما از خدا بی خبران را می دهیم و درود بر تو ای رهبر کبیر انقلاب ! که معلوم شده است تو تنها نائب بر حقّ امام زمان هستی و گفتی امریکا هیچ غلطی
نمی تواند بکند و معلوم شد که هرگز نمی توانند چنین کاری بکنند و سلام
بی پایان نثار امّت حزب اللّه که چنین فرزندانی نثار جمهوری اسلامی ایران
می نماید .
- سلام و درود بر تو ای پدر و مادر عزیزم ! که مرا بزرگ نمودید و برای دوّمین بار روانه جبهه حق علیه باطل نمودید که هم خودسازی اسلامی کنم و هم دین خود را به اسلام عزیز اَدا نمایم .
- مادر و پدر عزیزم ! می دانم که طاقت شنیدن خبر شهادت مرا ندارید .
- همسر گرامی ! می دانم سخت می شود ولی می دانم که اجرش را خواهی برد . - برادر و خواهر هم چنان خوشحال باشید که عدّه ای از خدا بی خبران درس عبرت بگیرند و پند بگیرند .
- درود بر تمام شهیدان انقلاب اسلامی ، مردم ! من به خاطر این که اسلام عزیز درگیر با مستکبران جهان است عازم جبهه شدم و برای پیروزی اسلام عزیز از پدر و مادر و همسر خود جدا شدم و هان ای منافقان ! که در پشت جبهه شایعه و مردم را اذیّت می کنید بدانید جوانانی که این طور در آفتا سوزان جنوب و سرمای یخبندان غرب می جنگند و غذا در خاک ها می خورند و خود را سرانجام فدای اسلام می کنند از شما نخواهند گذشت نگویید شخصی که به جبهه رفته است برای تماشا یا برای این که از دنیا سیر شده است وارد جبهه شده است نه هرگز این طور نیست .
- بار دیگر به شما ای مردان خدا ! می گویم که نمازها را بخوانید و اگر می شود به جماعت بخوانید و در دعاها و قرائت قرآن شرکت کنید ، سنگرهای کارخانه ها را محکم کنید و اگر می توانید چیزی اختراع کنید . باز می گویم مردمی که مرا
می شناسید اگر خطایی کردم به خاطر خدا مرا حلال کنید باز می گویم که من بهتر از بهشتی ، رجایی ، باهنر ، دستغیب ، مدنی ، صدوقی ، راحمی اخباری و سروری و تمام این شهیدانی که در اینجا خفته اند نیستم إن شاء اللّه این خون ها بانی راه کربلا به بیت المقدّس شود .
- خدایا ! من از تو می خواهم مرا با حسین (ع) محشور گردانی و از تو می خواهم که آرزوی مرا برطرف کنی یعنی شهیدم گردانی . خدا حافظتان ای مؤمنان خدا .
- خدایا ، خدایا ! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .