ماشااله کوسه ستوده آرانی
تقی
بسیجی
1342/05/20
آران وبیدگل
1362/05/12
حاج عمران
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
ماشاءاله کوسه ستوده آرانی در بیستم مرداد ماه 1342 در آران به دنیا آمد . پدرش کارگر آسیاب آرد بود و آن ها در اوج استضعاف زندگی می کردند . مادرش می گوید : « زمانی که ماشاءاله متولّد شد ، چیزی برای خوردن نداشتیم » .
دوران تحصیل ابتدایی را که به اتمام رساند ، پدرش به علّت فقر مادّی او را از ادامه تحصیل بازداشت و برای کار نزد برادرش در قم فرستاد ولی پس از مدّت کوتاهی به آران برگشت . او روزها به کارگری مشغول بود و شبانه به تحصیل علم می پرداخت .
ماشاءاله بعد از دورة راهنمایی ، در تعمیرگاه موتورسیکلت مشغول به کار شد ، کم کم در این حرفه توانمند شد . با شروع جنگ تحمیلی او هم داوطلبانه راهی میادین جنگ شد که در نهایت در تاریخ 1362/5/12 در منطقه حاج عمران ( خوزستان ) به فیض شهادت نائل آمد .
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« وَ لاَ تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ أموَاتاً بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون »
آل عمران – آیه 169
هرگز کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید ، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده شوند .
- شهادت پروازی است که انسان به سوی معشوق خود که همان اللّه داست به لقاءاللّه می رسد . ( امام خمینی (ره) )
- با درود و سلام به پیشگاه مقدّس ولی عصر امام زمان (عج) و نائب بر حقّش خمینی بت شکن ، پیر جماران که توانست مرگ بر امریکا را در عمل نشان دهد و با درود و سلام بر شهدای راه حق و فضیلت و امّت شهیدپرورو با درود و سلام بر مجروحین و معلولین انقلاب اسلامی وصیّتم را آغاز می کنم ؛
- ای خدای مهربان ! اینک که برای خشنودی تو در ستیزم چه در جنگ رو در رو با کفّار و منافقین و چه در جنگ با خویشتن ، آرزویم این است که شهادت در راهت را نصیب من گردانی و مرا از بندگان خاصّ خودت قرار دهی .
- خداوندا بزرگ ! فریاد من دردمند را بپذیر و بر محمّد (ص) و آل پاکش درود بی پایان بفرست و آن چنان کن که خونم در راه تو ریزد و تا آخرین نفس زبانم فقط تو را گوید و از تو سخن براند .
- خداوندا ! تا آن جا که می توانم در راهت گام برمی دارم و جز کلمة « لا اله الا اللّه » چیزی دیگری بر زبان نخواهم آورد و آرزو دارم اوّلین و آخرین سعادتم نوشیدن شربت گوارای شهادت در راه و فضلیت تو باشد و آخرین حرفی که از دهانم برآورم اللّه اکبر و خمینی رهبر باشد .
- وصیّتم به مادرم ؛ مادرم ! اگرچه جبران زحماتت برایم محال است ولی به خواست خدا و در سایة اسلام در جبهة نبرد حق علیه باطل با شعار اللّه اکبر شهادت می دهم . باشد که مدال شهادتِ من بر سینة تو نشانی از قدردانی و تشکّر از تو باشد .
- وصیّتم به پدرم ؛ پدرم ! من از تو شرمنده ام زیرا نتوانستم آن حقّی را که تو بر گردن من داشتی اَدا کنم می بخشید . پدرم ! من امانتی بودم نزد شما و تو این امانت را در راه خدا دادی افتخار کن .
- وصیّتم به برادرانم و دوستانم ! من انتظار دارم که در هر حال و همیشه یار و یاور و همراه ولایت فقیه و در این زمان امام عزیزمان خمینی بزرگ فرزند پاک
پیامبر (ص) باشید و اسلحه ای را که از دست من افتاد شما بر دوش بگیرید و با دشمنان خدا پیکار کنید .
- وصیّتم به خواهرانم ؛ خواهران عزیز ! شما باید رسالت زمینی خود را در رساندن پیام خون شهیدان به ملل جهان به انجام برسانید و هم چون شیر ژیان صدر اسلام بر منافقین و کافران که دشمن خدا و اسلام عزیز هستند مبارزه کنید و آن ها را سرکوب نمایید .
و من اللّه التوفیق
والسّلام
برادر شما ماشاءاله کوسه ستوده آرانی
امضا :1362/1/11