گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

احمد گل آرایی

غلامحسین

بسیجی

محصّل

1344/06/01

آران وبیدگل

1360/06/21

بازی دراز

گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران

احمد گل آرایی اول شهريورماه 1342 در آران به دنيا آمد او كه از همان كودكى بااستعداد بود به ورزش نيز علاقه زيادى داشت روح مذهبى حاكم بر خانواده او را چنان تحت تأثير قرار داده بود كه در زمان تحصيلش در ابتدائى به تبليغ مسائل دينى و بعضا سياسى مى‏پرداخت چنانكه در سال سوم ابتدائى با اعتراض يكى از معلمين خودفروخته مواجه شد و با ضرب و شتم زياد راهى بيمارستان شد و در دو نوبت بسترى و تحت عمل جراحى قرار گرفت.

زمان تحصيلش در كلاسهاى راهنمائى مصادف بود با اعتراضات و تظاهرات امت مسلمان ايران به رهبرى امام خمينى برعليه شاه. او نيز كه زمينه چنين جوّى را داشت با شور و اشتياق زياد در راهپيمائيها و تظاهرات عليه رژيم آمريكائى شاه شركت داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى و تجاوزات رژيم صدام عليه ايران، علاقه زيادى جهت رفتن به جبهه‏ هاى حق عليه باطل از خود نشان میداد ولى با مراجعه به پايگاههاى بسيج شهرستانهاى آران، كاشان و قم، هر بار به علت صغر سن با جواب منفى مواجه مى‏شد.

احمد در تيرماه 1360 پس از فراگرفتن آموزش نظامى به جبهه سرپل ذهاب و بازى دراز اعزام شد. در جبهه نيز شور شهادت و مبارزه و جهاد عليه كفار او را آرام نمی ‏گذاشت تا اينكه سرانجام در روز 1360/6/22 پس از نبردى سهمگين با مزدوران رژيم متجاوز عراق همراه با تعدادى از همرزمانش مورد اصابت تركش و موج انفجار گلوله توپ دژخيمان قرار گرفت و به لقاءاللّه پيوست.

روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد.


تعداد بازدید: 3939

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.

(قرآن كريم)

به نام خدا، به نام او كه همه چيزم از اوست، به نام او كه زندگيم از جهت اوست، به نام او كه زنده به اويم. ( به نام او كه از اويم، به نام او كه زندگي من به خاطر اوست، جانم اوست، مرادم اوست، اميدم اوست، مقصودم اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست، ...).

من شكر خداي را مي كنم كه قدري مهلتم داد تا اسلام واقعي را بشناسم و در خاموشي جهل از دنيا نروم. پدر و مادر گراميم من خوشحال هستم كه جانم را نثار اسلام و مكتب محمد(ص) و علي(ع) مي كنم و افتخار مي كنم كه ايدئولوژيم اسلام است، اسلامي كه به من فهماند چگونه بينديشم، چگونه راهم را انتخاب كنم. پدر و مادر من قلبم روشن است كه اسلام پيروز مي شود و بايد پيروز شود، پس در راه پيروزيش كوشش كنيد. من با كمال ميل به اين جبهة مقدس كه براي پيروزي اسلام است مي روم، چون من به خودم تعلقين تعلق ندارم، يعني خلق نشده ام كه راحت طلب باشم و يا در پي آسايش دنيوي باشم. لذا اين ارزشي ندارد. من خلق شده ام كه مورد آزمايش قرار بگيرم و اساساً اين جهان آزمايشي بيش نيست، و زندگي جاويد در آن جهان است.

بارالهي، بار پروردگارا، اين هدية خون ناقابل ما پيروان فرستاده ات محمد(ص) و فرزندان خميني را بپذير، و ما را از سربازان ولي عصر(عج) قرار بده. ما ايراني ها مثل مردم بي وفاي كوفه نيستيم كه در كوفه، حضرت مسلم را و در صحراي كربلا امام حسين(ع) را تنها بگذارند. اكنون وقت و عده اي كه من براي خود داده ام فرا رسيده است و برادران و خواهران عزيزم از شما مي خواهم كه قدر اين نائب مهدي(عج) را بدانيد كه اطاعت او واجب شرعي است. پدر و مادر گراميم و برادران و خواهران ممكن است وقتي كه شما اين نوشته را مي خوانيد كه من ديگر نباشم. آري مردم عزيز بدانيد درخت انقلاب اسلامي براي سيراب شدن احتياج به خون دارد.

وصيت به پدر و مادر و برادران و خواهرانم:

وصيتم به همه اين است كه بعد از شهادت من لباس سفيد بپوشند و عزا نگيرند.

وصيتم به پدرم: اي پدر بزرگوارم از شما مي خواهم راه من را ادامه بدهيد چه از كمك به فقيران و درماندگان و مي دانم كه خودت از همه محتاج تر هستي، ولي به خود ببال كه خدا ياري دهندة محتاجان است.

وصيت به مادرم: مادرم كوه باش و چون كوه استقامت كن، لحظه اي از نام خدا غافل مباش. مادرجان گريه نكن و خوشحال باش، زيرا در راه هدف مقدسي گام برداشته و جان باخته ام. مادرجان در دنيا به هيچ چيز دل نبسته و دل نخواهم بست، اگر زنده ماندم، هميشه يك راه را انتخاب خواهم كرد و هم چنان كه انتخاب كردم و آن يك راه، راه الله، شهادت، ايمان و يكتاپرستي است.

وصيت به برادران: اي برادران عزيزم پيوسته در راه اعتلاي اسلام عزيز كوشا و تمامي فرامين امم را به دل و جان پذيرا باشيد و زمان، زمان حسين است و ايام عاشورا. اكنون كه وصيت نامة مرا باز كرده اي و مي خواني، مي دانم كه چشمان تان اشكبار شده، چون ذاتاً در نهاد هر خانواده اي موجود است كه وقتي فردي از خانواده اش شهيد و يا به مرگ مادي و طبيعي از دنيا مي رود، در لحظة اول غمگين مي شوند و سپس با صبر خداوندي استقامت مي كنند.

وصيت به خواهرانم: اي خواهران عزيزم حجاب و عفت و پاكدامني را سرلوحة زندگي خودتان قرار دهيد و هميشه فاطمه وار و زينب گونه مبارزه كنيد.

آري شهادت سعادتي است كه نصيب هركسي نمي شود، بايد بگويم كه اميد زيادي براي شهادت دارم و هميشه هنگام خواندن نماز، آرزوي شهادت مي كنم.

آري پرواز به سوي خدا، جايي كه يك مؤمن در جست وجوي اوست، آيا جز شهادت چيز ديگري را مي توان پيدا كرد؟

نه، من نمي خواهم بميرم من شهيد خواهم شد، من از زندگي سيرم، شهادت مرا باكي نيست. شهادت مانند مادري است كه تنها فرزندش را در آغوش مي كشد.

خدايا، سپاسم را بپذير، خدايا بهترين نعمت هاي آخرتي و دنيايي را به من عطا كن.

پروردگارا، مي دانم آن چه تو مي خواهي مي كني، مرا به آن راهي بگذار كه تو مصلحت مي داني. بارالهي، تو جانم داده اي و تو جانم را خواهي گرفت، مرا در آن صراطي گذار كه هيچ گاه در لحظة جان دادن غفلت نخورم.

خدايا، به من نعمت ها داده اي كه من نه قدرش را دانستم و نه لياقتش را داشتم، پس مرا زباني ده كه سپاسگزار تو باشم.

آفريدگارا، هرگز مرا به خودم وامگذار كه بي تو هميشه هيچم.

خداوندا، پدر و مادرم را ببخش و بيامرز كه آن ها نيز بي تو روسياهند.

پروردگارا، تو را به يگانه گيت قسم مي دهم شهادت در راه اسلام را نصيبم كن.

بارالها، گناهانم را ببخش و مرا در صف شهيدان قرار بده.

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگهدار

والسلام

فرزند شما – احمد گل آرايي


 آثار احمد گل آرایی

 آثار احمد گل آرایی

 آثار احمد گل آرایی

 آثار احمد گل آرایی

 آثار احمد گل آرایی

 آثار احمد گل آرایی

 آثار احمد گل آرایی

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع