ابوالفضل گل پیرا
رضا
بسیجی
1347/03/03
1375/07/22
بیمارستان
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
در تاریخ 1347/03/3 در آران و بیدگل، در خانوادهای مذهبی و متوسّط به دنیا آمد. شغل پدرش کشاورزی و مادرش قالی باف و او فرزند اوّل خانواده بود. دوران کودکی را به سختی و مشقّت زیاد به پایان برد و در سن ۶ سالگی به مدرسه رفت و دوران ابتدایی را با موفّقیّت به پایان رساند.
در سال اوّل راهنمایی به خاطر بیماری و مشکلات خانواده درس و مدرسه را رها کرد و در مغازة مکانیکی مشغول به کار شد. او روزها را کار میکرد و شب ها در پایگاه بسیج مشغول بود. با شروع جنگ تحمیلی در سال 1361 از طرف سپاه به جبهه اعزام شد و به عنوان آرپی جی زن در جبهه ها خدمت کرد.
در عملیّات کربلای ۴ بر اثر ترکش خمپاره از ناحیة پا مجروح شد و در حالی که تمام بدنش، مملو از ترکش بود؛ او را به بیمارستان مشهد منتقل کردند. بعد از ۲ هفته بستری در بیمارستان، از آن جا مرخّص شد و به منزل برگشت و مدّتی استراحت کرد. بعد از چند ماه با وجود این که هنوز حالش بهبود نیافته بود دوباره به جبهه اعزام شد ولی به علّت ناراحتی که از ناحیة دو پا داشت و هم چنین عفونت زیاد، او را به شهرستان برمیگردانند. بعد از مدّتی ازدواج کرد و سپس دوباره روانة منطقه شد. بعد از یک سال صاحب دختری شد که نامش را زینب نامید.
او هم چنان از ناحیة پا در رنج بود. شب ها از درد پا تا صبح خوابش نمیبرد بعد از معاینات زیادی که پزشکان از او به عمل آوردند؛ تصمیم گرفتند که هر دوی پای او را از ناحیة زیر زانو قطع کنند. ابتدا پای راست او را قطع و بعد از یک سال پای چپش را قطع کردند.
با پایان یافتن جنگ تحمیلی، ابوالفضل در کارخانة کرک کاشان مشغول به کار شد. با وجود این که از ناحیة پا ناراحتیهای زیادی را تحمّل میکرد، باز هم در کارخانه کار میکرد. در سال 1371 پزشک معالجش به او دستور داد که از پای مصنوعی استفاده کند. اوایل نمی توانست با این پاها خوب راه برود. ولی بعد از مدّتی با تمرین فراوان و به مرور زمان، توانست بدون عصا راه برود. پس از گذشت زمان کوتاهی دوّمین فرزندش به دنیا آمد که نام او را مصطفی گذاشت.
ابوالفضل سرانجام در تاریخ ۱375/07/۱ پس از تحمّل یک دورة بیماری سخت در بیمارستان به شهادت رسید.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد