حسین مبینی بیدگلی
عباس
سرباز سپاه
1348/01/01
آران وبیدگل
1365/11/07
شلمچه
گلزار شهدای امام زاده حسین (ع) بیدگل
حسين در تاريخ 1348/10/1 تحصيلات خود را آغاز كرد ولي با نامطلوب بودن وضعيت مدارس ، ترك تحصيل كرد و با پيروزي انقلاب اسلامي در نهضت سواد آموزي درس را دنبال كرد و تا سوّم ابتدايي درس خواند .
او با اينكه از سواد كمي برخوردار بود ولي در جلسات قرآن و مذهبي حضور پيدا مي كرد .
هنگام مبارزه ظلم برانداز ملّت ايران ، حسين حدود نُه سال داشت و با همين سن و سال در تظاهرات شركت مي كرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و شروع جنگ تحميلي خيلي علاقه مند بود كه براي دفاع از اسلام و كشور اسلامي در جنگ حضور داشته باشد كه بالاخره موفّق شد به جبهه هاي جنوب اعزام و در عمليات هاي كربلاي 4 و 5 شركت نمايد .
آري ! او جبهه را مكاني مقدّس و جنگ را به فرموده امام خميني نعمت مي دانست.
حسين در كربلاي 4 شيميايي شده و تركش هم به او اصابت كرده بود كه پس از مقداري بهبودي در همان منطقه ماند . او وقتي كه به مرخصي آمده بود به مجروحيتش هیچ اشاره اي نمي كرد. حسين با شركت در عمليات كربلاي 5 به خيل دوستان شهيدش پيوست.
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی این فرزند راستین و برحق امام حسین (ع) و نائب امام عصر(عج) و با درود بی کران به ملت مسلمان ومبارز و همیشه در صحنه ایران.
ای خدای بزرگ ای قادر متعال تو را شکر و سپاس می گویم از این که توفیق شناخت خودت را نصیب این بنده حقیر و ناچیز خود کردی تا موفق شوم به صدای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفته و به یاری دین تو بشتابم.
ای خدای متعال از تو می خواهم که شهادت در راهت نصیب من فرمایی و مرا از شیعیان ولیت امام علی (ع) قرار دهی.
خدایا از تو می خواهم به من آن توفیقی را عطا کنی که فقط تو را به خاطر شایستگی عبادت کنم نه به خاطر ترس از جهنمت و یا به خاطر نعمت های بهشت و به من توفیقی عطا کن که فقط برایت جهاد کنم .
خدایا از تو می خواهم که یک لحظه مرا به حال خود وا مگذاری که در همین یک لحظه ممکن است از راه تو منحرف و از صف بندگان خالصت خارج شوم.
خدایا ؛ انسان چقدر باید از انسانیت به دور باشد که در این موقع که دین تو به یاری و کمک احتیاج دارد به یاری آن نشتابد . آیا انسان می تواند بنشیند و بگذارد که این دشمنان اسلام و انسانیت هر جنایتی را که می خواهند مرتکب شوند؟
آیا انسان می تواند ساکت بنشیند و نظاره گر بمباران برادران و خواهران بی گناه خود توسط هواپیماهای عراقی باشد؟ آیا انسان ساکت نشسته می تواند جوابگوی این خیانت ها باشد؟ براستی که اگر انسان چنین شد، از صف انسانیت و بندگان خالصت جدا شده است. ای ملت عزیز ایران از شما تنها یک خواهش دارم و آن این که امام عزیزمان را دعا کنید و از خدا بخواهید که طول عمر با شرافت به امام تا قیام حضرت مهدی(عج)عنایت فرماید و او را از هرگونه گزندی حفظ و نگهداری کند.انشاالله .
پدر و مادر عزیز ؛ از شما می خواهم که مرا حلال کنید زیرا من از دستورات شما زیاد سرپیچی کردم.
وصیتم به برادرانم؛ از برادران عزیزم می خواهم که بعد از شهادتم اسلحه به زمین افتاده مرا بردارند و ادامه دهنده راهم باشند و سعی کنند تا می توانند قرآن و کتابهای مذهبی را مطالعه کنند.
وصیتم به خواهران عزیزم؛ از شما می خواهم که حجاب وعفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خود قرار دهید وهمیشه فاطمه وار و زینب گونه مبارزه کنید و پیام سرخ شهادت را به دیگران برسانید و همچون زینب با ناملایمات و سختی ها دست و پنجه نرم کنید. خواهران گرامی ام ؛ بر من گریه نکنید و برای من سیاه نپوشید وناراحت نباشید و افتخار کنید که یک برادری ناقابل داشتید که در راه اسلام جان باخته است و از تمام دوستان و آشنایان می خواهم که اگر خلافی و ناراحتی از من دیده اند مرا حلال کنند که به این کارشان نیاز دارم. آخر وصیت نامه را با خون امضا کرده و امیدوارم به صف بندگان خالص خدا راهی داشته باشم.
هرکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزندو عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
جنگ جنگ تا پیروزی
خداحافظ. حسین مبینی