محمد محرابی پناه
احمد
پاسدار
نظامی
آران وبیدگل
1390/06/13
ارتفاعات جاسوسان_ سردشت
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
آقامحمّد محرابی پناه در بیستم شهریور سال 1364 در شهر آران و بیدگل در خانوادهای مذهبی متولّد شد. پدرش که پاسدار بود، یک هفته بعد از تولد محمّد دوباره راهی جبهه شد و تقریباً تا پایان جنگ در منطقه حضور داشت. آقا محمّد دوران ابتدایی را با معدل 20 در مدرسه شهیدان غفوره و راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری به اتمام رساند. در نوجوانی و در کنار تحصیل، در کارهای خانه و بافت قالی فعالانه مشارکت می کرد و در اوقات فراغت به ورزش های رزمی و فوتبال می پرداخت. تا جایی که عضو تیم فوتبال منتخب فرزندان جانباز شهرستان شد. تیمی که سه سال توانست نائب قهرمانی استان را کسب نماید. در دورهی دبیرستان در مدرسهی شهیدان عبدالّلهی عضو فعال بسیج دانش آموزی و جوانی خوشنام و متدیّن بود. او به مدت چهار سال عضو گردان 181عاشورای شهرستان و یک سال مسئول دسته ویژه و هم چنین خادم افتخاری مسجد جمکران بود. بعد از اتمام دبیرستان در رشتهی مهندسی کامپیوتر دانشگاه آزاد شهرستان کاشان پذیرفته شد. اواخر ترم دوم به دلیل علاقه به مهارت های فنی تصمیم به ترک دانشگاه گرفت و در مرکز فنی و حرفه ای کاشان به فراگیری مهارت های فنی پرداخت. او بلافاصله در شرکتی مشغول به کار شد اما، پس از مدت کوتاهی آن جا را ترک کرد چون معتقد بود: حقوق باید برابر زحمت باشد تا حلال باشد. سپس به مدت دو سال مشغول به کشاورزی و دامداری شد و در این مدت در گردان عاشورا، بسیج، هیئت مذهبی، نماز جمعه و جماعات و دیگر فعالیّت های اجتماعی حضوری مؤثر داشت. او به دلیل علاقه به پاسداری، با جدیّت به دنبال حضور در سپاه بود.
سرانجام در نیروی زمینی سپاه ثبت نام کرد و با قبولی در مصاحبه ها و معاینات پزشکی و تحقیقات در 1386/11/11 وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد. او در طول دوره دانشگاه ارشد گروهان و گردان بود و در سال 88 با معدل بالا دوره را به اتمام رسانید و داوطلبانه به تیپ ویژهی صابرین پیوست. چون در قسمت هوا فضا مشغول بود دورهی هشت ماههی آموزش های مخصوص، شامل چتربازی، غواصی، آموزش در جنگل و کوهستان و کویر را در کنار دوستش شهید مصطفی صفری تبار که با هم عهد اخوت برای شفاعت و شهادت بسته بودند با موفّقیّت گذراند و در تیپ صابرین به عنوان تیربارچی مشغول خدمت شد. آقامحمّد در اول فروردین1390 با دختری تحصیل کرده و با ایمان از خانواده ای مذهبی ازدواج کرد.
در شهریور 1390 وقتی که متوجه شد عملیاتی در ارتفاعات جاسوسان شهرستان سردشت در پیش است، با اصرار از فرماندهی خود، شهید جعفرخانی، اجازه گرفت تا در دسته ی هجوم حضور داشته باشد. او با عنوان تک تیر انداز وارد عملیات شد. در این عملیات گلوله ای به پهلوی آقامحمّد اصابت می کند. او چفیه اش را به دور کمرش می بندد تا از خونریزی جلوگیری کند. مصطفی علی رغم تذکر دوستان، برای کمک به طرف محمّد می رود. همین که مصطفی کنار محمّد قرار می گیرد، گلوله خمپاره ای نزدیکشان به زمین می نشیند.
این چنین؛ محمّد در سحرگاه 1390/6/13 به همراه شهید مصطفی صفری تبار به آرزویش رسید و دعوت حق را لبیک گفت.