محمد مرکوبی بیدگلی
علی
سرباز سپاه
1345/03/01
آران وبیدگل
1365/06/11
خلیج فارس
گلزارشهدای امامزاده هادی (ع) بیدگل
محمّد در تاريخ 1345/3/1 در خانواده اي مذهبي و پر جمعيت متولّد شد . او فردي آرام و ساكت بود و قبل از اين كه به جبهه برود به كار بنّايي مشغول بود .
هنگامي كه مي خواست براي جبهه ثبت نام كند ، چون از سنّ كمي برخوردار بود شناسنامه را دستکاري كرده بود تا بتواند ثبت نام كند.
از وقتي كه توانست وارد جبهه شود تا هنگام شهادت ، در جبهه بود . محمّد خيلي مهربان بود و هر وقت به مرخصي مي آمد از جبهه مطالبي تعريف مي كرد.
آخرين مرتبه كه به مرخصي آمده بود ، خداحافظي قطعي كرد تا به جبهه برود . او بر خلاف دفعات قبل، پس از پنج دقيقه به سركوچه برگشت و براي بستگان با دست تكان دادن ابراز احساسات كرد.
آري ! او رفت تا به آرزوي ديرينه اش در كربلاي 3 رسيد و به لقاء الله پيوست.
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم الله الرحمن الرحیم و بسم رب الشهداء و الصدیقین
یا ایهاالذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقواالله لعلکم تفلحون .
ای آنان که ایمان آوردید بردبار باشید و شکیبایی ورزید و خویش را آماده جنگ نگهدارید و بترسید از خدا باشد که رستگار شوید. آل عمران /200
انا لله و انا الیه راجعون ما از خداییم و به سوی آو باز می گردیم.
شهادت سرآغاز پایندگی است
نترسم ز مرگی که خود زندگی است
شهادت می دهم به یگانه بودن خداوند که وظیفه هر مسلمانی است این شهادت دادن را. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
باری وصیتم را با سلام و درود فراوان به رهبر عصر امام زمان (عج) و یاری دهنده مستضعفان و درهم کوبنده ستمگران یعنی حضرت مهدی (عج) شروع می نمایم و با سلام و درودی دیگر خدمت رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسبلامی ایران حضرت آیه الله العظمی و نائب برحق امام زمان یعنی خمینی کبیر و با سلام و درود دیگری به تمام شهدای اسلام از اولین شهید اسلام سمیه تا آخرین شهیدان این مرز و بوم اسلامی چه در جنوب و غرب کشور سخنم را خدمت پدر و مادرم و دیگر برادران و خواهران و دوستانم عرض می دارم.
خدامت پدر و مادر عزیزم؛ سلام بر تو ای پدر عزیز و مادر مهربانم. اگر چنانچه من در راه خدا کشته شدم شما باید خوشحال و شادمان باشید که فرزندتان در راه خدا به درجه رفیع شهادت نائل گشته و به آرزوی خود رسیده است. ای پدر و مادرم؛ شما باید چون کوه استوار باشید مبادا یک وقت برای خاطر من متاثر و غمگین شوید شما باید افتخار کنید که فرزند کوچکتان در جهاد فی سبیل الله شرکت نموده و تا توانسته برعلیه ظلم و ستم جنگیده و در راه خدا کشته شده است که انشاالله در صف و در ردیف دیگر شهدای اسلام قرار گیرم.
این را بدانید که مالک و صاحب من خداوند تبارک و تعالی است و هرچه او خواست ما راضی هستیم که هرچه خدا خواست همان است و رضای ما بسته به رضای او.
پدر عزیزم؛ درود بر توکه هم چون ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی . بدان و آگاه باش که اسماعیلت به فرمان خدای بزرگ عمل خواهد کرد و هرگز از فرمان خدا سرپیچی نخواهد کرد و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهادی در راه عقیده نمی داند و شهادت را جزء بهترین نعمت های خدا می داند و من در این راه هیچگاه از خود ترسی و هراسی نشان نخواهم داد.
خدامت مادرم ؛ مادرم به من درس آموختی و من هم ازآن سرمشق گرفتم و امیدوارم که بتوانم پایم را جای پای حسین بن علی (ع) بگذارم و به هل من ناصر ینصرنی او لبیک گویم که چه کشته شویم و چه بکشیم باز هم پییروزیم . مادر مهربانم این را بدان که من در دنیا به هیچ چیز دل نبستم و نخواهم بست من اگر در این راه کشته شوم به آرزویم رسیده ام واگر هم باز سالم برگشتم همیشه یک راه را انتخاب خواهم کرد همچنان که انتخاب کرده ام که همان راه الله است و یکتاپرستی و جهاد در راه خدا و برای خاطر او که انشاالله خدا از من قبول بفرماید.
مادرم؛ گریه نکن برای من و هر وقت خواستی برای من گریه کنی برای علی اکبر و علی اصغر گریه کن که من از آنان عزیزتر نمی باشم آن فرزند شش ماهه امام حسین و آن حضرت عباس را که هر دو دستش را از بدن جدا نمودند و به شهادت رساندند. پس من از آن بزرگواران که بزرگتر و عزیزتر نیستم بلکه من یک بنده گنه کارم و جز جهاد در راه خدا را نمیتوانم بهتر انتخاب نمایم و تو مادرم در عوض گریه کردن ؛ ندای لااله الا الله و الله اکبر و خمینی رهبر را بر زبان جاری نما و سخن شهیدان راه خدا را به دیگر مردم برسان که همانا سخن شهیدان پیروی از قرآن و خدا و پیغمبر می باشد. مادرم افسرده و ناراحت نشو که هرگونه افسردگی و ناراحتی باعث عذاب روح من می شود. تو فقط خوشحال و امیدورار باش و صبر نما که خدا با صابرین است. مادرم من نتوانستم دین خود را به تو ادا نمایم و تو را خوشحال و شاد کنم اما تو مرا ببخش و عفوم کن.
برادران عزیزم ؛ شما نیز هشیار باشید و به غیر اسلام فکر نکنید و بدانید هرچه خیر و صلاح انسان است در این کتاب آسمانی که همان قرآن می باشد هست و شما نیز سعی کنید که ترویج دهنده راه خدا باشید و در این راه از جان و مال خود بگذرید و در راه او خرج نمایید و پیوسته در راه اعتلای اسلام عزیز کوشا باشید و خود را برای جهاد در راه خدا مهیا سازید و به فرامین امام گوش فرا دهید چون زمان زمان حسینیان و هابیلیان و ابراهیمیان است و هر روز ما عاشورای حسینی است و امروز،روز پیروزی مستضعفین برمستکبرین و روز پیروزی خون بر شمشیر است.
برادرانم ، شما پوینده و کوشنده در این راه که راه خدا و بهترین راه است باشید و مبارزه در راه خدا را از یاد نبرید.
خواهرانم؛ شما از این به بعد رسالت زینب گونه در پیش دارید و باید زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسانید وزینب گونه راه شهیدان را ادامه دهید . چون وقت آن رسیده که رسالت زینب واری خود را نشان دهید و از زینت های دنیوی بپرهیزید و به زینت های اخروی فکر کنید.
خدمت برادران و خواهران و دیگر دوستان عزیزم؛ من از شما خواهش می کنم که هیچ وقت این رهبر و امام عزیز و بت شکن را تنها نگذارید و گوش به فرمان او باشید و امیدوارم که هر کدام از شما اگر از من حقیر کوچکترین اشتباه یا بدی دیده اید مرا حلال کنید و امیدوارم خداوند تبارک و تعالی از گناهان من بگذرد و این عمل ناچیز و بی ارزش مرا قبول کند تا شاید در جمع شهیدان قرار گیرم.
در پایان حرف من این است که در آینده خواهند فهمید که ما که بودیم و چه کار کردیم و چه خواستیم .
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
29/12/1360 محمد مرکوبی