عزت اله مساح نمکی بیدگلی
رحمت اله
بسیجی
کارگر
1336/03/01
آران وبیدگل
1362/07/30
مریوان
گلزار شهدای هفت امام زاده بیدگل
عزت الله مساح نمکی بیدگلی سال 1336 در خانواده ای مستضعف متولد شد. قبل از تولد ، پدرش را از دست داده بود از کودکی قبل از این که با درس و مدرسه آشنا شود به علت یتیمی با کار قالی بافی آشنا شد تا بتواند کمک خرج والده اش باشد. به علت وضعیت بسیار ضعیف اقتصادی خانواده اش همیشه در فقر و تنگدستی زندگی کرد و در سن بیست سالگی با دختری مذهبی ازدواج نمود. در این زمان بود که به شغل کارگری مشغول شد تا بتواند زندگی جدید خود را تأمین نماید. هر چند زندگی سختی از نظر اقتصادی داشت ولی زندگی او مملو از صفا و صمیمیت بود. عزت اله انسانی قانع بود و در کارهای خیر شرکت می کرد و از اخلاق و رفتار خوبی برخوردار بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کارهای مذهبی و اجتماعی فعالیت خوبی داشت . مدتی در درمانگاه امام خمینی بیدگل خدمت کرد و سرانجام عزم حضور در جبهه کرد. برای گذراندن دوره های نظامی به اصفهان رفت و پس از آن به جبهه اعزام شد. اولین مرتبه ای که وارد جبهه شد به عنوان امدادگر مشغول خدمت بود و در مرتبه دوم اعزام، مدت 4 ماه در کردستان به دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت.
آخرین بار که در جبهه ها حضور داشت هشت ماه طول کشید و قبل از اعزام دائم از شهادت دم می زد و از شهید شدن می گفت عکس یاد بود گرفت و از همة آشنایان و دوستان طلب رضایت و حلالیت کرد. مشخص بود که در او تحولی به وجود آمده است. این شهید والا مقام دارای دو فرزند است ، یک دختر و یک پسر. آری او که درد یتیمی را کشیده بود حال فرزندانش تجربة تلخ فقدان پدر را تکرار کردند و پدرشان را در حالی که 26 ساله بود در عملیات والفجر 4 مریوان برای همیشه نزد خدا فرستادند .
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله
امواتا،بل احیاء عند ربهم یرزقون.
قرآن کریم
با درود و سلام به امام زمان(عج) و با درود و سلام به رهبرکبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی و با درود به رزمندگان اسلام و سلام بر شهیدان زنده و جاودانه تاریخ بشریت. بارالها و خدایا اکنون که آماده نبرد با کفار هستم، با قلبی سالم و مطمئن و شناخت کامل از تو کمک می خواهم که با نصرت کامل و پیروزی به شرف شهادت نائل شوم. و در مسیر حق و دوستان خدا و ائمه اطهار و در صف شهدا واقع شوم. خدایا من برای نعمت های بهشت تو به میدان نبرد نمی روم. بلکه برای دین مقدس اسلام که در معرض خطر دشمنان و ابرقدرت هاست به میدان آمده ام و می جنگم. ای مردم شما راه امام را بروید و از حکم امام سرپیچی نکنید و شما باید ادامه دهندگان راه شهدا باشید و ادامه دهندگان خط روحانیت اصیل باشید.
اینجانب، عزت اله مساح از مادرم تشکر می کنم که برایم زحمت کشیده و از برادرانم تشکر می کنم و اگر خدای ناکرده اشتباهی کردم باید ببخشید و هم چنین از همسرم تشکر می کنم و می خواهم که بعد از شهادت من زینب وار باشید و راه مرا ادامه بدهید و می خواهم که فرزندان عزیزم رحمت اله و صفیه هم ان شاءالله با نماز و اهل اطاعت خدا باشند و راه من که همان راه اسلام است ادامه بدهید و برای شهادت من ناراحت نباشید، چون شهادت نابودی و مرگ نیست بلکه رسیدن به کمال است و رسیدن به فضائل و درجات عالی است و صبر و تحمل داشته باشید که یکی از ارکان ایمان است و باز از تمام دوستان و نزدیکان حلالیت می طلبم. در ضمن من یک سال روزه قضا شده دارم و اگر ممکن است برایم قضا کنی و 150 تومان به کاظم بابت گوشت بدهکارم و 100 تومان از حبیب آزادپور در جبهه پول دستی گرفتم و 200تومان به دخیل قدیری بدهکارم و 300 تومان هم به مسجد صاحب الزمان بدهکارم و همین طور سیدسجادی (قالی پاک کن) 800 تومان از من می خواهد.
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
سنندج
عزت اله مساح
07/ 07 /62