علی رضا مستحکم آرانی
محمدتقی
بسیجی
محصّل
1343/01/02
1361/02/20
شلمچه
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
در تاریخ 25 فروردین سال 1343، در یک خانواده مستضعف، در آران دیده به جهان گشود. در سن 7 سالگی به دبستان رفت و پس از گذراندن دوران راهنمایی وارد دبیرستان شد. دو ماه از حضور او در دبیرستان نگذشته بود که در بسیج کاشان ثبت نام نمود و با وجود سن کم چندین مرتبه به جبهه های حق علیه باطل در جنوب و غرب کشور اعزام و به مبارزه با رژیم بعثی عراق پرداخت. علیرضا در فعالیتهای مذهبی و سخنرانیها و مراسم مذهبی شرکت میکرد و به جلسات قرآن علاقه چشمگیری داشت.
از خصوصیات اجتماعی این برادر، با وجود اینکه خود وضع مناسبی از نظر مالی نداشت ولی درصدد کمک و همیاری به مستضعفان بود چنانکه اگر در این مورد کاری به ایشان محول میگردید عاشقانه این درخواست را انجام میداد و هرگز کوتاهی و خستگی از خود نشان نمیداد. علیرضا، تنها فرزند ذکور خانواده بود. با پدر و مادر خواهران خود بسیار مهربان و رئوف برخورد میکرد.
دوران مبارزاتی علیرضا به دوران انقلاب بر میگردد. آن زمانی که فقط یک دانش آموز دبیرستانی بود، به خاطر علاقه زیاد به انقلاب و اطاعت از امام به تحصیل در دبیرستان نپرداخت و همچنان در تظاهرات و راهپیماییها فعالانه شرکت داشت. بیش از چند ماهی از جنگ ایران و عراق نگذشته بود که عاشقانه روی به جبهه نهاد و چون توانایی و لیاقت خود را در جبهه نشان داده بود به عنوان دیده بان در جبهه فعالیت میکرد و در مرتبه سوم در جبهه از ناحیه پا مجروح گردید و مدت سه ماه در بیمارستان اهواز بستری و تحت عمل جراحی قرار گرفت و بعد از آنکه سلامتی خود را بدست آورد برای بار چهارم به جبهه اعزام شد و در منطقه شلمچه (در سن 18 سالگی) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. خانواده علیرضا مدت سه ماه از شهادت ایشان خبری نداشتند و بعد از سه ماه، توسط بسیج خبر شهادت وی را آوردند و پیکر پاک او را در جوار دیگر شهدای جنگ به خاک سپردند.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
بسم الله الرحمن الرحیم
... آیه و معنی آن ناخوانا ... لطفاً وصیّت نامه چک گردد بیش تر کلمات ناخواناست
- با عرض تقدیم سلام به امام امّت و ملّت رزمنده ایران سخنانی را با خانواده عزیزم آغاز می کنم .
- « شهادت دعوتی است در همه عصرها به همة نسل ها که اگر می توانی بمیران و اگر نمی توانی بمیر » . لذا برای لبیک به این فرضیة دینی به جبهه می روم که اگر توانستم دشمن را شکست بدهم و اگر نتوانستم تا شهادت خود به دشمن بفهمانم که تا یک شیعه و مسلمان در جهان است شما دست نشانده های امریکا نخواهید توانست برای اربابان خود سودمند باشید و اگر شهید شدم چه غم و اندوهی .
- پدر و مادرم مهربانم ! غم نخورید و باید افتخار کنید که چنین فرزندی داشتید که توانست در راه خدا گام بردارد و به آرزوی دیرینة خود برسد و من نیز جان ناقابل خود را فدای چنین رهبر و انقلابی می کنم و از خداوند پیروزی برادران رزمنده را خواهانم .
- ای علی (ع) ! به خدا سوگند به سنگ فرش آغشته به خون برادران و خواهران سوگند ، اگر نفاق و کفر پیکرم را بر سر دار نزنند ، اگر جگرم را هم چون جگر حمزه به نیش بکشند ، اگر سرم را از تنم جدا کنند راه خود را ادامه خواهم داد و نام تو را در رگ هایم بدنم برای همیشه باقی خواهم گذاشت و هم چنان از امّت قهرمان پاسداری خواهم کرد حتّی آخرین شب های حیاتم تا آخرین گلوله ام و تا آخرین نفسم و تا آخرین قطرة خونم در غرب و شرق و در جنوب و شمال از انقلابم پاسداری خواهم کرد .
- اگر از دل کوه ها آتش شعله ور شود ، اگر بادهای سوزان زمین را خاکستر کند رواست که خلق تا دندان مسلح شوند و اگر با چنگ و دندان ، ستم را ریز ریز کنند و اگر طوفان خشم ملّت نظام یزیدی را زیر و رو کند حقّ امّت حق تا انتقام خون یک یک فرزندان پاک این سرزمین را نگیرم از پای نمی نشینم و از خواب توبه
می کنم با پایداری و هوشیاری پیام می دهم ، باشد که پرچم پیروز اسلام را بر فراز همة قلّه های این سرزمین پهناور برافراشته نماییم .
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته
روحش شاد و راهش پررهرو باد !