محسن مهدوی
غلامحسین
بسیجی
1348/05/10
1366/12/28
حلبچه
گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد
محسن مهدوی در سال 1348 شمسی در دارالمؤمنین کاشان به دنیا آمد. زمانی که هفت ساله شد در دبستان منشی که الآن به نام دبستان هاشمی نژاد می باشد؛ مشغول تحصیل شد. پنج سال دبستان را در این مسیر گذراند. مقطع ابتدایی را که تمام کرد به مدرسه نساجی رفت تا دوره راهنمایی را بخواند آن شهید تا کلاس دهم درس خواند و سپس تصمیم به کار کردن در جامعه گرفت تا بتواند در مخارج خانه کمک حال پدرش باشد و تا سن هفده سالگی مشغول کار بود. از ویژگی های بارز شهید محسن مهدوی این بود که در دوران نوجوانی و جوانی نه تنها ظلم پذیر نبود بلکه اگر به کسی ظلم می شد به کمک آن می رفت و از آن دفاع می کرد. جنگ آغاز شده بود و مردم به کمک افراد با ایمان و متدیّن نیازمند بودند. آن شهید نیز از این منظور به همه کمک می کرد و به سالمندان که فرزندانشان در جبهه های جنگ در حال ایثار جانشان بودند، خدمت می نمود. هم چنان بچّه¬ها را جمع می کرد و در مکانی با آنان فوتبال بازی می کرد تا از فضای جنگ و خشونت به دور باشند. هر زمانی که فرصتی می یافت خود را مشغول مطالعه کتاب می کرد. در همین روزها بو دکه یک شب خواب عجیبی دید و به مادر خود گفت که می خواهد به جبهه برود. مادر با تصمیم پسرش مخالفت نکرد چرا که کشور به جوانان شجاع و دلیر چون او احتیاج داشت. فردای آن روز شهید به سپاه پاسداران رفت و داوطلب حضور در جبهه شد در چهل روزی که شهید در جبهه جنگ بود به شدت دچار مسمومیت غذایی شده بود و علاوه بر جنگ با بیماری هم دست و پنجه نرم می کرد و سرانجام یک روز قبل از پایان عملیات والفجر ده به فیض شهادت آمد.
متن وصیتنامه برادر رزمنده شهید محسن مهدوی
و ان تکن الابدان االموت انشعت فقتل امر بالسبیل الله اجعل ...
اگر این بدنهای ما ساخته شده برای مرگ پس چه بهتر در راه خدا و بوسیله شمشیر تکه تکه شود. بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده ستمگران و یاور مظلومان و پیونددهنده قلوب مؤمنین وصیتنامه خود را با یک سخن از امام حسین(ع) آغاز مینمایم.
همانطور که امام حسین(ع) فرمود هستی و نیستی ما در مرگ ماست پس چه بهتر در راه خداوند باشد آری برادران نمیدانید شهادت چه شیرین است بمانند شیرینی عسل همانطور که امام حسین(ع) در روز عاشورا از علی اکبر پرسید شهادت برای تو به چه صورت است حضرت علی اکبر در جواب فرمود برای من از عسل شیرینتر میباشد، پس اگر ما تابع دستورات ائمه خود باشیم میفهمیم در شهادت جزء سود چیز دیگری وجود ندارد و من خود این راه را انتخاب کردهام و به این راه آمدهام و امیدوارم لیاقت آن را داشته باشم و بتوانم در راه این انقلاب و میهن اسلامی از دین و حیثیت خود دفاع کنم ما در راه خدا آمده ایم، پس هر چه پیش آید خوش آید آری ای پدر و مادر عزیز خدمت در راه خدا بمانند پیروی کردن از کارهای امام حسین (ع) میباشد، در صورتی که من به پیروی از کارهای امام حسین (ع) بپردازم ای مادر تو هم مانند ام کلثوم و زینب پاک و استوار باشید و باید بدانید که خداوند چیز را در نزد تو به امانت سپرده باید آن را بخوبی و پاکی اولش به او پس بدهی پس از این ناراحت نباش که فرزند خود به خدای خود عشق میورزد و دوست دارد جانش را برای او و برای برپا ماندن دین او همان دین اسلامی میباشد، بدهد. والسلام
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی،خمینی را نگهدار