سیدعلی محمد مهدوی بیدگلی
سیدحسین
بسیجی
کارگر
1344/09/01
1361/04/23
پاسگاه زید
امامزاده اسماعیل بیدگل
سيد علي محمد مهدوي هفتمين فرزند خانواده بود كه در نيمه ماه رمضان سال 1344 هجري شمسي برابر با 1385 هجري قمري مصادف با تولد جد بزرگوارش امام حسن مجتبي(عليه السلام) در بيدگل در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي را با موفقيت كامل در دبستان نوبنياد ( دبستان شهيد صالحي ) پشت سر گذاشت، ولي نتوانست تا بيش از اوّل راهنمايي ادامه تحصيل دهد و از آن جايي كه جواني پر كار و عاشق تلاش و كوشش و علاقه مند كمك به خانواده بود و مي خواست در آينده فرد مفيدي بـراي جامعـه بـاشد با همان سن كم به كارگري مشغول شد و در كارهاي ساختمانـي مهارت خاصي پيـدا كــرد و زمستان كه كارهاي ساختماني تعطيل بود به كار قالي بافي روي مي آورد.
از خصوصيات اخلاقي ايشان همان پر كاري و تلاش شبانه روزي و كمك به خانواده و جامعه بود؛ گذشت، ايثار و خوش رفتاري با همسالان، به ويژه بزرگ ترها از ويژگي هاي اخلاقي سيد علي محمد بود كه قلب پاكش به نور انقلاب و امام روشن شد و مسير زندگي اش بر اساس فطرت الهي به حركت در آمد و ديگر نتوانست قبـول كنـد كـه تنـها بـه كـار و تلاش شخصـي خـود ادامـه دهـد و رمز سعادت و خوش بختي را تلاش براي پيروزي انقلاب مي دانست.
جنگ تحميلي كه شروع شد، امام در پي سخنان خود از همة اقشار امت خواسته بود كه با آموزش نظامي ارتش بيست ميليوني تشكيل دهند. سيد علي محمد نيز به فرمان امام در پي انجام اين فريضه الهي بود كه در خرداد 1360 دورة آموزش نظامي را گذراند و عضو بسيج سپاه پايگاه صاحب الزمان(عج) گرديد و مدت يازده ماه ضمن كار و تلاش روزانه و كمك به خانوادة خود، هر هفته در كشيك شبانه در محل پايگاه حضور مي يافت و به خوبي انجام وظيفه مي نمود.
و با وجود سن كم شور عجيبي به شركت در جبهه هاي جنگ پيدا كرده بود و با تلاش فراوان توانست جهت تكميل آموزش نظامي و رزمي به مدت يك ماه در اصفهان دورة آموزش نظامي را بگذراند و هم چنين دربارة انقلاب مطالعـه و تحـقيق مـي كـرد و در امور مذهبي تلاش مي نمود و آموخته هايش را با نامه به خانواده نيز گوشزد مي كرد.
سيد سرانجام در نيمه شب 22 ماه مبارك رمضان با شنيدن رمز حمله با جوانمردي هر چه تمام تر به پيشروي ادامه داد و با تركش خمپاره اي همزمان با شهادت مولايش علي(عليه السلام) جان به جان آفرين تسليم كرد و خون سرخش بر پهن دشت كارزار جاري شد تا بلكه سرخي خونش راهنمايي باشد به طلوع فجر صادق. آري، او با بر زبان آوردن « اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله » يكي از شاهدان جاويد اسلام گشت.
روحش شاد و يادش گرامي باد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اجعل وقاتی قتلا فی سبیلک تحت رایه نبیک مع اولیائک.
خدایا وفاتم را شهادت در راه خودت قرار بده زیر پرچم پیغمبر و با اولیاء خودت.
هنگامی که مبارزه برای پیروزی انقلاب شروع شد هر روز مردم با حرکتی یکی از تئوری های مبارزة مسلحانه را درهم ریختند به عظمت رهبری امام پی بردند مرجعی که از آغاز از او تقلید می کردند اینک برایم به صورت پیشوایی درآمد که با روش پیامبرگونه اش باید برای مبارزه آستان بوس درگاهش شد. بر روی القای امام برای مبارزه و مقایسه آن با روش های معمول ساعت ها فکر کردم و هرچه بیشتر اندیشیدم زیادتر پی بردم و این راه را جز خدا کسی نمی تواند ابداع نماید و رسولی پیامبرگونه می خواهد برای القای این مسیر.
انقلاب پیروز شد و آرزوهایی که روزها در انتظار وسال ها برایش سوخته شده بودم گمان نمی بردم بدان دست یابم برایم قابل دسترسی شد فریادم از این که نمی توانستم شغلی بیایم که سودش به طاغوت نرسد و ولایت حکومت او را مستحکم و مستحکم تر نکند بلند بود. و اینک در انقلاب شغل و وظیفه و رسالت و عبادت و عقیده و اعتقادم است. هر روز آرزو می کردم گروهی را بیابم که به آن ها مبارزه بی امان با استکبارگران بپردازم گروهی که خلوص و بندگی خداوند در بین آن ها حاکم باشد و رهبری آن با کسی که بتوان ولایت او را پذیرفت و بدان وسیله بر ریسمان خدا جنگ زد، نیافته بودم تا در پادگان یا در جبهه و یا بسیج و سپاه عزیز آن ر را یافتم که بارها به زندگی پاسداری از میهن و وطن اسلامی که به گمانم لیاقت، شهادت را به دوش می کشد افسوس می خورم و با وجود تمام نارسایی ها در بسیج انسان و انسان ها حتی در آرزوهایم بهتر از بسیج نمی توانم تصور کنم.
چه شکوهمند است مبارزه در مسیری که فرزند رسول خدا با لیاقتی رسول گونه هدایت می کند و ایران به دنبال او حرکت می کند و چه می گوییم جهانی مستضعف، افسوس که فرصت ندارم آن چه را که وجودم برایش سوخته بیان کنم نقش ولایت راستین را در مسیر مبارزه روشن گرداند و چه زیباست راهی که آدم احساس می کند هرلحظه و در هرکاری و به هر شکلی که بمیرد سعادت است.
حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید: بالاتر از هر اقدام خوبی کار خوب تری نیز هست و کشته شدن در راه خدا از همة خوبی ها بالاتر است.
خداوندا! اگر خصم دون پیکرم را پار ه پاره کند خانه ام را ویران کند خون گرمم را مستانه سرکشد بدان، هرگز به خاک نخواهم افتاد مگر این که قبل از نماز شهادت، اذان مکتبم را سر دهم.
هدفم: الله حزبم: حزب الله رهبرم: روح الله دشمنم: عدوالله
آری ای پدر و مادرم، من اگر این شرایط ها را به خودم گرفتم و خداوند رحمان ان شاءالله قبول کند راضی نیستم حتی یک قطره اشک بر زمین ریزد اگر شما خواستید گریه کنید به پرچمدارهای مان بگویید از حسین مظلوم برای تان بگویند و شما گریه کنید. آری معامله با خدا خیلی خیلی زیباست و گریه هم ندارد و تنها وصیت من به شما پدر و مادرم این است که در برابر دشمن خدا و رسول گریه نکنید تا دشمنان شاد نگردند.
والسلام
سید علی محمد مهدی
07/ 03/ 1361