محمد بادپی آرانی
حسین
بسیجی
محصل
1348/09/20
آران وبیدگل
1365/11/07
شلمچه
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
محمّد در روز جمعه 1348/9/20 در خانواده ای مذهبی و متوسط متولّد شد .
مادرش دوران نوزادی او را این گونه توصیف می کند : « محمّد دو ماهه بود که یک روز هنگام ظهر موقع اذان به صورت غیر منتظره ای برای یک بار دهان باز کرد و الله اکبر گفت . از گفتن این کلام چند نفری که در کنار او بودند تعجب کردند و شگفت زده شدند . این موضوع گذشت تا هفده سال و یک ماه و بیست و یک روز ، روز جمعه ای بود که خبر شهادت او را به ما دادند » .
محمّد دوران کودکی را به خوبی سپری کرد و سال 1354 بود که وارد دبستان
17 شهریور شد . کلاس سوّم دبستان بود که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت
امام خمینی (ره) شروع شد و ایشان با سنّ کمی که داشت ، به همراه پدرش در راهپیمایی ها حضور پیدا می کرد . او دوران راهنمایی را در مدرسه صباحی و دوره دبیرستان را در مدرسه شهیدان عبداللّهی طی کرد.
محمّد در دوران کودکی و نوجوانی فردی قانع بود . نماز خواندن را از هفت سالگی شروع کرد .
نقّاشی اش خیلی خوب بود و این هنر او باعث شده بود وقتی که وزیر آموزش و پرورش رژیم پهلوی در مدرسه صباحی روی صندلی قرار می گیرد ، محمّد عکس او را ترسیم می کند و به همین علّت مدیر وقت مدرسه ، پدرش را احضار می کند و به او می گوید : « ببین پسرت چه کار کرده ؟ » وقتی عکس را مشاهده می کند ، می گوید : « پسرم کاری نکرده عکس کشیده » .
او را تشویق نمی کنند حتّی با او برخورد و تنبیه هم می کنند و معلّمش با قرار دادن خودکار در میان انگشتانش و فشار وارد آوردن باعث متورم شدن انگشتانش
می شود .
از سال 1362 به بعد با حضور خود در پایگاه بسیج و مسجد خود را آماده می کرد تا در جبهه ها حضور پیدا کند . در سال 1365 برای آموزش به اصفهان اعزام شد و حدود چهل روز دوره آموزش نظامی را گذراند و پس از آن به منطقه جنوب اعزام و به لشکر 8 نجف اشرف معرفی و در عملیات کربلای 5 در شلمچه شرکت کرد .
محمّد در کربلای 5 به عنوان تخریب چی حضور پیدا کرد و در همان منطقه به لقای یار ، که همان شهادت در راه خداست رسید . آری ! او به نقل از امامش به وجه الله نظر کرد و برای همیشه جاودانه تاریخ شد .
پدرش می گوید : « هنگامی که گلزار شهدای محمّد بن هلال بن علی (ع) آران را بازسازی می کردند ، قبر این شهید از سطح زمین بالاتر بود و مسئولین امر با اجازه پدرش قرار شد که مقداری قبر را پایین ببرند وقتی که قبر شکافته می شود ، جنازه پیدا می شود که پس از پانزده سال پیکر شهید با همان وضعیّتی که روز اوّل دفن شده بود در قبر قرار داشت که جنازه را بغل کردم و پس از پایین بردن سطح قبر ، پیکر فرزندم را در جای خودش قرار دادم » .
روحش شاد و راهش پررهرو باد !
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللّه باموالهم
و انفسهم اعظم درجه عنداللّه اولئک هم الفائزون »
آنان که ایمان آوردند و هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آن ها را در نزد خدا مقامی بلند است و آنان بالخصوص رستگاران و سعاتمندان دو عالمند .
- ای مردم ! من کوچک تر از آنم که به شما وصیّتی بکنم ولی بنا به وظیفه خود وصیّتی چند با شما دارم .
- ای مردم حزب اللّه و همیشه در صحنه ! از شما استدعا دارم که از عمق جان برای پیروزی اسلام و رزمندگان دعا کنید و هم چنین هرکس می تواند به جبهه بیاید ، باید بیاید و اگر کسی بدون عذر شرعی قابل قبول به پیشگاه خداوند قدم به جبهه نگذارد واقعاً چنین شخصی وجدان ندارد و بدانید که چنین شخصی عقوبت سختی در انتظارش است .
- ای مردم ! بدانید و آگاه باشید که بعضی از این به اصطلاح مسلمان ها هستند که فکر می کنند این جنگ حق نیست . ولی اینان اگر با چشم بصیرت نگاه کنند خواهند فهمید که در اشتباه قرار دارند . آیا اینان نمی دانند که متجاوز باید تنبیه شود ؟ آیا اینان نمی دانند که عراق با شهرهای بی دفاع و مردم مظلوم آن چه
می کنند ؟ پس چرا معطلند و مهر سکوت بر لب زده اند و می گویند باید منتظر امام زمان بود تا بیاید و اوضاع را بهبود بخشد . اینان بدانند که امام زمان در شهرها کم تر می آید پس یقین داشته باشید که او در جبهه هاست و فرمانده لشکر توحید است .
- ای امّت حزب اللّه ! بدانید که شما با شهیدانی که تقدیم کرده اید سرافرازید و بدانید که این شهیدان شما را در آخرت شفاعت خواهند نمود .
- ای خانواده شهدا ! به شما توصیّه صبر و تقوا می نمایم .
- وصیّت به پدرم ؛ پدر عزیزم ، پدر ارجمندم ! حقیر فرزند ناقابل خویش را حلال کن . پدرم ! اگر به تو جسارتی نمودم استدعا دارم که مرا ببخشایی تا خداوند از من راضی شود و مرا حلال کن و صبر و تقوا را پیشه خویش گردان که گرامی ترین بندگان در نزد خدا با تقواترین آن هاست .
- وصیّت به مادر عزیزم ؛ مادر گرامی ام ! خواهش می کنم مرا ببخش و حلال کن . من می دانم که تو را خیلی اذیّت کردم ولی عاجزانه تقاضا می کنم مرا ببخشایی و هم چنین از تو می خواهم سعی کنی در زندگی ات زهراگونه باشی تا إن شاء اللّه در بهشت او را ملاقات کنی .
- وصیّت به خواهرانم ؛ خواهران عزیزم ! چند نکته لازم است که به شما بگویم و عاجزانه تقاضا دارم که مرا ببخشید و اگر بدی به شما کردم مرا حلال کنید . سعی کنید در زندگی زینب گونه و زهراگونه باشید و آن ها را سرمشق خود در زندگی بدانید و برایم از خدا طلب بخشایش کنید چون این بنده حقیر روسیاه خیلی گناهکارم .
- از شما خواهرانم و هم چنین پدر و مادرم ! می خواهم که برای من طلب مغفرت کنید چون وقتی حضرت علی (ع) با آن همه معصومیتش بگوید : « الهی طاعتی قلیل و معصیّتی کثیر » پس حقیر روسیاه چه کنم و چه بگویم که این قدر گناه کرده ام . از خداوند می خواهم که مرا مورد مرحمت خود قرار دهد و حقیر را نیز در
گوشه ای از بهشت وسیع خویش جای دهد .
- وصیّت به برادرانم ؛ برادرانم ! شما معصومید و هنوز گناه نکرده اید سعی کنید تا آخر عمر نیز این چنین بمانید و با دعا و خواندن قرآن و نماز دلتان و قلبتان را پاک کنید .
- ای مادرم ! علی کوچولوی عزیزم را که خیلی دلم برایش تنگ شده ببوس و در هر ...نامشخص ... یادی از من بنما نه این که خود را بیازاری و گریه و زاری کنی نه ، بلکه برایم فاتحه ای بخوان و دیگر این که برایم از خدا طلب عفو بنما .
والسّلام
امضا : 1365/10/3