علی محمد برادران آرانی
حسن
بسیجی
محصّل
1348/06/10
آران وبیدگل
1364/12/28
فاو
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
علي محمد 1348/6/10 درآران متولد شد، دورة ابتدايي را در دبستان بونصر ( شهيد نوذريان فعلي ) و سپس دورة راهنمايي را در مدرسة نظام وفا گذراند.
با پيروزي انقلاب اسلامي و حضور جوانان در صحنه هاي دفاع و حماسه، او نيز با فراگيري آموزش نظامي در پايگاه بسيج، به نگهباني و ايجاد امنيت شبانه در سطح شهر مي پرداخت.
شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، ايشان را نيز مشتاق حضور در ميادين جنگ كرد، ولي به علت كم سن و سال بودن از اعزام علي محمد به جبهه ها خودداري كردند تا اين كه با اصرار و علاقة زياد موفق شد در سال 1362 ضمن گذراندن آموزش نظامي در عمليات بدر، در منطقه جنگي جنوب ( هورالعظيم ) حضور پيدا كند؛ سپس به عنوان ديده بان در واحد خمپاره انداز لشكر 8 نجف اشرف مشغول خدمت شد.
وي مجدداً براي شركت در عمليات والفجر 8 عازم جبهة جنگ گرديد كه در آن عمليات، شهر فاو عراق از دست نيروهاي عراقي خارج شد، در اين عمليات مسئوليت ديده باني خمپاره در لشكر 8 نجف اشرف را به عهده داشت تا اين كه در حين مبارزه بر اثر اصابت تركش خمپارة دشمن به سر و گردنش به تاریخ1364/12/28 در شهر فاو عراق به شهادت رسيد.
روحش شاد و راهش مستدام باد
« فرازي از وصّيت نامه ي شهيد علي محمد برادران آراني »
آري، آري جبهه كارخانة آدم سازي است و جوار الله جايي است كه انسان مي تواند با چشم دل خداي خود را ببيند و ايمانش را به او زيادتر كند.
بار الها ! شكر كه به من توفيق دادي تا در اين دانشگاه و كارخانة آدم سازي شركت كنم و به نداي «هل من ناصرِ يَنصرني» امام پاسخ مثبت دهم، حال از تو مي خواهم كه به من توفيق ساخته شدن و آدم شدن را عطا فرمايي.
اي ملت عزيز! به ديار خاكي دل نبنديد و با او انس نگيريد كه فاني است و ما همچون مسافري هستيم كه چند صباحي در اين جا منزل مي كنيم و مواظب باشيد كه اين دنيا سخت انسان را مي فريبد و معنويت را از انسان سلب مي كند. اي ملت گرامي! چهارده معصوم پاك براي دين اسلام خون و جان خويـش را فـدا كردند، آيا خون ما عزيزتر و گرامي تر از آنهاست؟ بدانيد كه اين جنگ جز امتحان الهي چيز ديگري نيست. والسّلام
علي محمد برادران آراني
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با آرزوی قبول شدن طاعات اندک ما و با دعا برای استغفار آمرزش گناهان زیادمان و با کسب فیض از محضر بقیه الله الاعظم حضرت آقا امام زمان روحی و ارواح الفداء و با سلام و درود به تنها اسوه تقوی و شجاعت و از بین برنده دسیسه های مستکبران جهانی امام خمینی و با سلام به ارواح طیبه شهدای صدر اسلام تاکنون خصوصاً سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و با درود به حق پویان جبهه های توحید که با رزم بی امان و مردانه خویش پوزه کثیف جنایتکاران را به خاک ذلت کشانده اند.
(بارالها شکر که به من توفیق دادی که در این دانشگاه و کارخانه آدم سازی شرکت کنم و به ندای هل ناصر ینصرنی امام پاسخ مثبت دهم حال از تو می خواهم که به من توفیق ساخته شدن و آدم شدن را عطا فرمایی).
آری، آری جبهه کارخانه آدم سازی و مکتب است و جوار الله جایی است که انسان می تواند با چشم دل خدای خود خدای خود را ببیند و ایمانش را نسبت به او زیادتر کند.
بارالها، معبودا! حال که به من توفیق آمدن به این مکان مقدس را دادی به من توفیق شهادت را عطا فرما زیرا خود شاهدی که من عزیزتر از جانم و خونم چیز دیگری ندارم که فدای اسلام عزیز کنم خدایا همین هدیه را از من قبول کن.
خدایا آمدنم را برای رضایت انجام داده ام پس خدایا قلبم را از نفاق پاک گردان تا جان دادنم را نیز برای رضای تو انجام دهم.
خدایا به من توفیق شرکت در امتحان بزرگ را دادی و حال توفیق سربلند و پیروز به درآمدن از امتحانت را عطا فرما.
و اکنون چند جمله به عنوان تذکر به ملت شهیدپرور و مسلمان عرض می کنم هرچند که با این زبان الکن و با این بیان ساده و نارس و این قلم بی رمق نتوان شجاعت و رشادت و ایثار شما را وصف نمود دیگر چه رسد که من بخواهم شما را نصیحت کنم.
ملت شهیدپرور و عزیز اولین خواهشی که از شما دارم این که هریک از شما به سببی از من ناراحت و ناراضی هستید مرا ببخشید و حلال کنید ان شاءالله خدا همگی ما را ببخشد .
و اما ای ملت شهیدپرور از شما می خواهم که تقوا را نصب العین خویش قرار دهید و در تمام کارهای تان تقوی پیشه کنید و به قدرت و مال اندوزی و ریاست طلبی فکر نکنید.
ای ملت عزیز به دیار خاکی دل نبندید و با او انس نگیرید که فانی است و ما هم چون مسافری هستیم که چند صباحی در این جا منزل می کنیم و مواظب باشید که این دنیا سخت انسان را می فریبد و معنویت را از انسان صلب می نماید. اگر دنیا را قبول کردید آخرت را در پی ندارید کمی در خود بیندیشید و فکر کنید آیا عقلانی است که چند روز فانی را به ابدیت و بی نهایت ترجیح بدهید و بدانید آخرت را هم به متقیان می دهند و هرکس تقوی و اخلاص بیشتری داشته باشد ارجعیت دارد، نه کسی که پول زیادتر یا ریاست بیشتر همان طور که قرآن کریم می فرماید: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم».
و مسئله بعد این که ای مردم، اسلام و امانت پیامبر در نزد شما در خطر است همان اسلامی که از طرف خدا به پیامبر وحی و به وسیله پیامبر به ترتیب به امامان و هم اکنون در دست شماست و با تجاوزات مستکبران جهانی مورد حمله قرار گرفته است. اگر می خواهید سعادت اخروی با شما باشد باید به این امانت خیانت نکنید و راهش هم شتافتن به جبهه های حق علیه باطل است. ای ملت گرامی: چهارده معصوم پاک(ع) برای این اسلام خون و جان خویش را فدا کردند. آیا خون ما عزیزتر و گرامی تر از آن هاست. بدانید که این جنگ جز امتحان الهی چیز دیگری نیست اگر پیروز و موفق از این امتحان بدر آمدید سعادتمند خواهید شد وگرنه تأسف خواهید خورد و آن موقعی خواهد بود دیگر دیر شده خواهد بود.
به عنوان تذکر خدمت شما عرض می کنم هرچند که شما در عمل ثابت کردید. دست از این امام عزیز برندارید که واقعاً رحمت الهی بر ماست و باید از خداوند بسیار تشکر کنیم که به ما توفیق داده که در زمان حیات چنین شخصی زندگی می کنیم و دیگر این که مواظب دسیسه های منافقان باشید که به قول پیامبر اکرم(ص) اینان از کفار بدترند و از پشت شمشیر می زنند.
و اما چند وصیت و نکته کوتاه خدمت پدر و مادر گرامی و فامیل های عزیزم عرض می کنم. اولین خواهشی که از شما دارم این است که مرا به خاطر اذیت های زیادم نسبت به شما بخشید و مرا حلال کنید مرا همین کوله بار سنگین گناه بس است و دیگر طاقت تحمل عذاب الهی را برای عاق پدر و مادر ندارم. دیگر این که باید خدمت شما عرض کنم در مرگم گریه نکنید و اگر خواستید برای من گریه کنید به حال آن شهدا کربلاو اسرا کربلا که مظلومانه شهید و اسیر شدند و خانواده های شان حق گریه کردن نداشتند گریه کنید. و به محض رسیدن خبر مرگم تنها دعای تان این باشد که خدایا این قربانی را زا ما قبول کن و بدانید من امانتی بیش در دست شما نبودم و می دانید که امانت را چه زودتر و یا چه دیرتر باید به صاحبش برگرداند پس چه بهتر که انسان امانتش را با سرافرازی تقدیم کند.
پدر و مادر عزیز چیز که ان شاءالله در راه خدا دادید عوضش را نیز از خدا بخواهید نه از بنده خدا که اگر چنین کاری کردید اجر و ارزش خویش را حفظ کرده اید. پدر و مادر عزیزم: به عنوان آخرین جمله خدمت شما این چند کلمه را عرض می کنم و خواهش می کنم که به آن عمل کنید و آن این که در مرگم از تجملات برای مراسم پرهیز کنید دیگر چیزی برای گفتن ندارم فقط از هرکس که این وصیت نامه را می خواند با می شنود می خواهم که از درگاه خدا آمرزش مرا طلب کند که من محتاج دعا هستم. این چند خط شعر را نیز به وصیت نامه ام اضافه می کنم.
والسلام
اگر باشد قرار بمیرم
نمی خواهم که در بستر بمیرم
دلم خواهد که بهر حفظ قرآن
بسان یاسر و بوذر بمیرم
دلم خواهد چو میثم تمار بر سر دار
به عشق ساقی کوثر بمیرم
دلم خواهد با گلبانگ تکبیر
برای یاری رهبر بمیرم
نمی خواهم که در ایام ؟؟؟
درون خانه در بستر بمیرم
مورخه 14/ 05/ 64
علی محمد برادران