گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

با روز شمار نهضت انقلاب اسلامی ایران در آران و بیدگل _ شماره 9 آذر 1357 عظیم ترین راهپیمایی منطقه

6 آذر 1357

عدة زیادی از جوانان پر شور منطقه، با شعار و تظاهرات و پس از عبور از کوچه ها و خیابان های شهر به قصد درگیری با مزدوران شاه وارد خیابان 17 شهریور ( محل استقرار مأمورین ) شدند. مأمورین نیز متقابلاً وارد عمل شدند و به مدت 3 ساعت در گیری بین مأمورین و مردم ادامه داشت، سرانجام با پرتاب گاز اشک آور و شلیک گلوله های مداوم، مردم متفرق شدند و خوشبختانه این تظاهرات و درگیری ها تلفات جانی در بر نداشت.

8 آذر 1357 مطابق با 28 ذی الحجه 1398 (هـ ق ) « عظیم ترین راهپیمایی در منطقه »

در این روز به دعوتی که از سوی ستاد برگزاری راهپیمایی شهرستان کاشان جهت پیوند مبارزاتی هر چه بیشتر با امت حزب الله آران و بیدگل شده بود، جمع زیادی از اهالی کاشان جهت یک راهپیمایی با شکوه به آران و بیدگل آمدند. راهپیمایی وحدت، از ساعت 9 صبح با جمعیتی حدود 30 هزار نفر از اهالی آران و بیدگل و کاشان از محل حسینیة فاطمیّه بیدگل شروع شد.

شعارهایی که در این روز از بلندگو ها و مردم شنیده می شد عبارت است از:

تا خمینی بود رهبر این انقلاب با مسلسل دهیم ظلم شما را جواب

به پا خیز مسلمان، با دل و جان مرگ بر شاه، مرگ بر شاه

زنده گردد ز نو مکتب اسلام ما گر شود کشته این دشمن بد نام ما

زمان قیام است، وقت انتقام است مرگ بر شاه مرگ بر شاه

قبل از این که جمعیت تظاهر کننده به مسیر خیابان محمد هلال بن علی(ع) برسند، مأمورین رژیم با شلیک گازهای اشک آور سعی در متفرق کردن جمعیت داشتند ولی این عملشان بی نتیجه ماند و مردم همچنان به راهشان ادامه دادند. راهپیمایان بعد از گذشتن از چند خیابان که با استقبال بی نظیر مردم و قربانی کردن گوسفندان و شتر نیز همراه بود و طی مسیرهای از پیش تعیین شده، در ساعت 12 وارد صحن مطهر امامزاده هلال بن علی(ع) شدند. ازدحام جمعیت به قدری بود که صحن وسیع امامزاده گنجایش موج عظیم جمعیت را نداشت و عده زیادی مجبور شدند در بیرون صحن بنشینند. شعارهای مردم در امامزاده عبارت بودند از:

خمینی عزیزم، بگو که خون بریزم می کُشم، می کُشم آن که برادرم کشت

خمینی با عزت، تا کی به کنج غربت

لحظه بـه لحظه گویـم زیـر شکنجـه گویـم، یـا مـرگ یـا خمینی مرگ بر شاه، مرگ بر شاه

پس از اتمام شعارها، یکی از روحانیون مبارز کاشان، در پشت تریبون حاضر شد و طی یک سخنرانی آتشین به افشاء چهرة کریه و فاسد و جانی رژیم پهلوی پرداخت.

پس از ایشان، یکی دیگر از روحانیون، درباره چگونگی تشکیل دولت حقّة اسلامی و قوانین اسلام در برابر ظلم و ستم، سخنرانی کرد. در حین سخنرانی ایشان بود که خبر ضرب و جرح عده ای از اهالی کاشان ( توسط مأمورین ) که در حال برگشتن به شخر بودند و از مقابل ژاندارمـری عبور می کردند به جمعیت حاضر در جلسه رسید. این خبر، مردم را به شور در آورد و با عزم جزم، قصد درگیری با نیروهای مزدور را داشتند که در این هنگام که در جلسه حضور داشت به پشت تریبون رفت و مردم را به آرامش و سکوت دعوت کرد و مردم نیز دعوت ایشان را پذیرفتند و قـرار بـر ایـن شـد کـه جلسـه به آرامی پایان یابد ولی این جمعیت که به آرامی محل را ترک می کردند، در میدان طالقانی ( سبزه میدان سابق ) با مأمورینی که مانع عبور شان شده بودند درگیر شدند. ابتدا مأمورین با شلیک تیر هوایی، قصد ایجاد جو رعب و وحشت در منطقه را داشتند که بعد ها این شلیک ها تبدیل به اشک های زمینی شد و در این اثنا، شلیـک یـکی از گلوله ها در خیابان محمد هلال بن علی(ع) سینه برادر عزیز عبدالله غفوره را که 16 سال بیشتر نداشت شکافت و وی را به شهادت رساند.

در گیری مردم با مأمورین در این روز حدود 6 ساعت به طول انجامید. نتیجه این درگیری تقدیم یک شهید و 38 مجروح به نهال انقلاب اسلامی بود.

بعد از پایان درگیری، شهر به خاطر این فاجعه و احترام به خون این شهید، تعطیل شد و مردم با افراشتن پرچم های سیاه و قرمز، ضمن هم دردی با خانواده معظم شهید ، انزجار بیشتر خود را از رژیم منحوش پهلوی، به نمایش گذاردند.

گفتنی است که پیکر پاک این شهید نیز شبانه به خاک سپرده شد.

در کتاب انقلاب اسلامی در کاشان، از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پیرامون حضور مردم مسلمان و متدین کاشان در تظاهرات مردم آران و بیدگل در این روز آمده است.

موقف و مشهد حج این روز، منطقه ی آران و بیدگل بود و میقات حاجیانی که از عرفات کاشان به شهر دینی آران و بیدگل سرازیر می شدند، فاطمیه بیدگل بود.

در آن روز، ده ها ماشین کوچک و بزرگ، اتوبوس، مینی بوس، کامیون و خودروهای شخصی و عمومی، مهاجران الی الله را به میقات انتقال می دادند.در ساعت 9 صبح که تقریباً جمعیت کاملاً مملو شده بود، مراسم آغاز گردید. یکی از اهالی منطقه، شعری را که در مدح امام خمینی سروده بود خواند و تقدیم حاضران کرد و بدین ترتیب، از شهروندان کاشانی استقبال کرد و به آنها خیر مقدم گفت.

پس از آن، سخنگو و رهبر جنبش ( مشکینی قهرمان ) شاداب و سرزنده ظاهر شد و بر جایگاه سخن قرار گرفت و ضمن بیان نکات و تذکراتی، شعارهای بین راه را تعلیم داد و از مجموعه ی حاضران کاشانی های مهاجر و بومی های انصار خواست تا نظم و آرایش ویژه را به خود بگیرند و حرکت را آغاز کنند. همراه جمعیـت و در فواصـلی خـاص، پرده ها و پوسترها و پلاکاردها و تمثال هایی از حضرت امام به وسیله ی مردم و بر دوش آنان حمل می شد.

اهالی منطقه ی آران و بیدگل با کمال اشتیاق و با نثار گل و گلاب و قربانی گاو و گوسفند، مقدم شهروندان کاشانی را گرامی داشتند و حضورشان را مغتنم دانستند.

حرکت از محل فاطمیه بیدگل آغاز شد و با گذر از میدان شاهزاده هادی، به سمت آران و میدان شهرداری ادامه یافت و سپس، با عبور از مدار میدان طالقانی، به سمت خیابان زیارت حرکت کرد.

یادآوری این نکته لازم است که در طول این مسیر در دو نقطه، جمعیت متوقف شدند و دست از شعارها کشیدند و به یاد دو تن از شهدای هفدهم شهریور، شهید علی خدمتی و شهید جواد عبداللهی فاتحه ای قرائت کردند.

نقطه ی پایان میعادگاه و محل رمی جمرات در مناسک این روز، زیارت محمد هلال بود. طبق معمول، لحظات و دقایقی پیش ازرسیدن به نقطه ی مورد نظر، تظاهرات به جایگاه نهایی خود رسید و موج روان جمعیت در یک حرکت دورانی مستمر و شتابنده، ضمن این که دست از شعارهای بین راه کشیدند، یک دل و یک صدا « مرگ بر شاه » را فریاد کردند.

فضای زیارت، صحن و سرا و شبستان ها، در و دیوار و گنبد و مناره ها، مناسب و در خورفضای اجتماعی آراسته گشته و آغوش خود را به سوی جمعیت مشتاق گشوده بود.

موج روان جمعیت وارد صحن و سرا شد و مستقر گردید. فراوانی جمعیت انقلابی و جنب و جوش و وضعیت ملتهب آنان، رستاخیزی ایجاد کرده بود. در آن محضر و محشر مشکینی حضور یافت و راست قامت ایستاد و در موضع خطابه و سخن قرار گرفت.

وی ابتدا از میهمان نوازی گرم شهروندان آران و بیدگل تقدیر و تشکر کرد. پس از آن و بر اساس روال معمول، کاری رسانه ای انجام داد و مردم را از اطلاعات و اخبار جنبش در سراسر کشور مطلع کرد. خبرهایی از آبادان، اصفهان، رشت و ... خوانده شد. کارکنان و کارمندان اداره ی مخابرات آران و بیدگل هم طی صدور اطلاعیه ای اعلام کردند که تا پیروزی نهایی در اعتصاب خواهند بود.

مشکینی در ادامه ی برنامه و طی سخنان کوتاه و با لحنی سوزمندانه، مردم را به وحدت و مقاومت و مبارزه تا سر حدّ پیروزی نهایی فراخواند و سفارش کرد.

در این همایش عظیم، روحانی مهاجری که ظاهراً از قم آمده بود، به ایراد سخن پرداخت و طی آن، مجدداً مردم را به مبارزه با نظام شاهنشاهی تا پیروزی تام و تمام و کمال دعوت کرد.

برنامه به انتهای خود نزدیک می شد و مردم کاشان آرام آرام آمادة بازگشت می شدند. آنها گروه گروه در خیابان زیارت در صدد یافتن وسیله ای برای رفتن به کاشان بودند که، صدای شلیک تیر هوایی شنیده شد.

ساعت 11:30 صبح، میدان طالقانی، شاهد انبوه جمعیت بازگشته از زیارت بود که به دنبال شلیک چند تیر هوایی، مأموران ژاندارمری اقدام به شلیک گاز اشک آور نمودند.

جنگ و گریز آغاز شد. مردم در پاسخ به شلیک هوایی و نیز شلیک گلوله های گاز آشک آور، به ناچار متوسل به پرتاب سنگ شدند و بدین گونه بود که « قیام سنگ » آغاز شد.

« قیام سنگ » سنّت همه ی مبارزین و معارضین و مجاهدینـی اسـت کـه مظلومانه و در نهایت بی کسی و غربت و به منظور احقاق حق خویش مبارزه می کردند و این گویای آن بود که همه از یک ایل و تبار و قبیله اند.

مجاهدان برای این که میدان مانور را از دست مأموران بگیرند و بربایند و آنان را منفعل کنند تا سرانجام با فرسایشی کردن مبارزه، خسته و افسرده شوند و صحنه را ترک گویند، تاکتیکی به خرج دادند و سعی نمودند تا جنگ و گریز را درون محلات و کوچه پس کوچه ها بکشانند و به هدف برسند.

در نتیجه پس از مدتی ( تقریباً دو ساعت ) جنگ و گریز پایان یافت و در این میان شهروندان کاشانی سعی کردند که خود را از مهلکه نجات داده، به شهر باز گردند. شایع شده بود در جریان درگیری و جنگ و گریز این روز، تنی چند از شهروندان منطقه ی آران و بیدگل مجروح شده اند.

آری! دژخیمان عصبانی شده بودند و چون خود را رفتنی می پنداشتند، دست به جنایت می زدند و از مـردم قربـانی می گرفتند. این چندمین باری بود که شهروندان منطقه ی آران و بیدگل فدایی می دادند. در گذشته برادران عبداللهی، حسن خدمتی و اینک هم، در روز 1357/9/8 شهید دیگری را به نام عبدالله غفوری تقدیم کرده اند.

تاریخ ارسال: 1402/07/23
تعداد بازدید: 1101

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع